رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

آتش

Orkut Myspace Welcome Scraps, Graphics and Comments

داشتم غذا درست میکردم که یهو روغن ریخت رو سه تا از انگشتانم وسوختند ...

انگشتانم تاول زدند ...

دردی که از سوختن انگشتانم بلند شده بود من را یاد آتش جهنم انداخت ...

من که حتی ریختن آب بر روی دستان سوخته ام را نمیتونم تحمل کنیم وناله ام بلند شد فردا در آن دنیا با اینهمه گناه چگونه اتیش جهنم را تحمل کنم ...

بعد یادم این حدیث از امام علی افتادم که که انسانها سه دسته هستند..

یک عده خدا را میپرستند به خاطر رفتن به بهشت که این عبادت تاجران است...

دسته دوم خدا را میپرستند به خاطر ترس از جهنم این عبادت بردگان است ...

ودسته سوم خدا را میپرستند به خاطر خودش زیرا بزرگ وباعظمت است واین عبادت آزادگان است

ترس از اتش جهنم از یادم رفت..

 _اگر خدا را فقط به خاطر خودش دوست داشته باشیم و او را در همه حال ببینیم هرگز از چیزی غیر از او نمیترسیم وبیمی به دل راه نمیدهیم و البته خدا ارحم اراحمین است وگناهان بندگانش را میبخشد

پس من به لطف ورحمتش امیدوارم واو را به خاطر همه نعمت هایش سپاس میگویم


ره نوشت:این نوشته ها فقط حرف دل است وقصدم خودستایی وبه رخ کشیدن ایمان نداشته ام نیست

3 گمشده

قرار نبود امروز یک پست دیگه ای بذارم ولی به خاطر هدیه ای که از امام زمان گرفته بودم نمیتونستم صبر کنم تا بعدا بیام  وتعریف کنم .اگر دوست داشتید نظر بذارید تو پست پایینی بذارید

سرویس طلایم را تازه گرفته بودم نزدیک 3 میلیون  وهنوز از اون استفاده نکرده بودم .

دیروز برای اولین بار گوشواره هاش را به خاطر عروسی تو گوشم گذاشتم

عصری برای انجام کاری رفته بودم بیرون خانه .

به چند مغازه سر زدم در یکی از مغازه ها وقتی از ماشین پیاده شدم  انگاری کسی بهم گفت به گوشهات یه دستی بزن  وقتی دستم را گذاشتم به گوشم دیدم گوشواره ام نیست .یادم میومدتا قبل از بیرون اومدن تو گوشم بود

به همسرم گفتم گوشواره ام گم شده

برگشتم به همه جاهایی که رفته بودم سر زدم از همه مغازه ها پرسیدم کسی گوشواره ای پیدا نکرده جواب همه یکی بود نه .

موقع اذان بود از امام زمان خواستم که گمشده ام را بهم برگردونه خلاصه غیر از خانه همه جا را گشتم

تو خانه هم همه جا را نگاه کردم ولی  نبود دیگه ناامید شده بود که یه هو کنار میز توالت اون زیرقالی چشمم خورد بهش.

از خوشحالی جیغ کشیدم وخدا را شکر کردم البته یک تیکه ریزیش نبود اما زیاد مهم نبود ..

بعد از نماز همینجور که تو اتاق دراز کشیده بود باز هم گمشده بعدیم را که انگشتری بود که یک هفته قبل گم کرده بودم زیر لبه کمد دیواری دیدم .

وخلاصه همین امروز صبح بعد از نمازم یک دفعه پاهام رفت رو یک چیز ریزی که سومین گمشده ام بود .(قابل توجه من دیشب همه خانه را جارو زده بودم)

ره نوشت 1:من امروز همه گمشده هام را از امامم گرفتم انشالله که هر چه زودتر چشممون به جمال زیبای امام عزیزمون روشن بشه  .

ره نوشت 2:خیلی گمشده های مهمتر از گوشواره تو زندگیمون داریم امیدوارم که هر کس گمشده ای داره بهش برسه

عید تون مبارک


 

میلاد امام زمان

مـــی ایـــــــــد از دور ,مــردی ســــواره


بـــرمــرکب عشـــق، چــــون ماهپــــاره

 

والشمــس رویـش، واللــیــــل مـــویـش

گلـــها هــمه مســــت ، از رنگ و بویـش .
میلاد امام زمان (عج) را به همه دوستان عزیزم تبریک میگم

ره نوشت 1:دوستان خوبی که در بلاگفا هستند هر کاری میکنم نمیتونم وبشون را باز کنم البته باز میشه ولی حرکت نمیکنه نمیدونم چه بلایی سر وبشون اومده

ره نوشت 2: دارم میرم عروسی یکی از عزیزانم خوش بگذره ستوده
بای بای
چند تا جک گذاشتم بخندید تا برگردم اگر تکراری بودن اشکال نداره لبخند بزنید
-غضنفر دوتا کروات زده بود که بره عروسی بهش میگن چرا دو تا کروات زدی
میگه :آخه عقد وعروسی با همه

-غضنفر به زنش میگه :زن مهریه ات را بذار اجرا تا با پولش خونه بخریم

-به حیف نون گفتن :واسه زلزله بم چیکار کردی گفت :
متاسفانه من دستم خالی بود انشالله تا زلزله بعد
.قهقهه

بخند ستوده

سلام دوستان عزیزم

اومدم  که دوباره همون ستوده شاد وشوخ وشنگول قبل بشم

گور بابای دنیا وغم وغصه اش .

چرا الکی غصه بخورم غصه این رو که چرا او رفت دل شکسته

خوب رفت که رفت  بذار راحت باشه از قدیم  گفتن موسی به دینش عیسی به دینش .

حیف من نیست که الکی بشینم غصه هیچ وپوچ را بخورم وموهای خوشکل را سفید وپوست خوبم راخراب کنم .کلافه

میخوام همینجور که تو خانه شاد وشنگول هستم وبا بچه هام میگم ومی خندم اینجا هم با دوستانم همینجور باشمخنده .

الان چند وقتیه که به دوستانم سر نزدم و با دوستان خوبم نخندیدم .خنده برای من زندگیه اگر نخندم  افسردگی میگیرم .

شوهرم همیشه خندیدنم را دوست داره منم که دهنم همیشه برای خنده بازه

میدونید من انرژی زیادی دارم که تو مدارس سر کلاس هام با سر به سر گذاشتن دانش آموزانم تخلیه میشد اما از موقعی که مدارس تعطیل شده منم دپرس شدم اما حالا میخوام این کوه انرژی فوران کنه وبیرون بریزه تا من دوباره شادیم را به دست بیارم

قول میدم از فردا اگر پسر های شیطونم گذاشتن به همه شما ها سر بزنم ونظر بذارم .

ره نوشت 1: فکر کنم از موقعی که بحث انرژی هسته ای  تو کشورمون شروع شد انرژی پایان ناپذیر منم ذخیره شد باید یک فکری برای صادراتش بکنم  .قهقهه

ره نوشت 2:اگر کسی خواهان خرید هزار متر زمین بود من فروشنده ام کسی میخواد بخره بیاد جلو نیشخند

 

از تو شاکیم

سلام دوستان خوبم .

اومدم بگم من همین دور وبرهستم آهسته وآرام میام ومیرم .

امشب هم آرام اومدم تا مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من .

این حرف تو دلم مونده وخواب را از چشمانم ربوده باید میگفتم تا شاید دل بیقرارم آرام بگیره

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

همه من را به خاطرتو متهم میکنند حتی خود تو

همیشه یک طرفه به قاضی رفته ای و راضی برگشته ای .

یک بار شد خودت را به جای من بگذاری واحساس مرا درک کنی هرگز این کار را نکردی .

میدانم که هیچ وقت این نوشته ها را نمیخوانی اما من می گویم شاید باد خبرش را برایت بیاورد  

چه میشد تو هم مانند دیگران کمی جدی بودی .

چه میشد اگر اینهمه حرف های  بی ربط  نمیزدی .

آیا برای رسیدن به هدف باید این کارها را میکردی .

وه که چه کار زشتی .

هرگز از شوخی های بی مزه خوشم نمی آمد وتو این را خوب میدانستی ومیدانی

به هر حال همه چیز تمام شد اما چه بد وچه پایان اندوهگینی .

دلم میخواست اینجا همیشه در کنارم باشی اما تو نخواستی

برای همیشه بدرود ای نازنینم

اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست

ره نوشت1:خدایا خیلی دوست دارم همیشه هوام  را داری با کمک کردن کوچیکی به یکی از بندگانت چقدر پاداش بزرگی بهم دادی چگونه شکر نعمت هات را به جا بیاورم که من کوچکتر از آنم که شامل اینهمه لطف تو شوم .

خدایا شکرت


ره نوشت 2:این آهنگ را خیلی دوست دارم بهم آرامش میده .نمیدونم شما خوشتون میاد یا نه ولی من دوسش دارم

برای تو

باید حرف دل را گفت چه با زبان وچه با نوشتن

همیشه از قصه های تکراری بیزارم

از اینکه مجبور باشم کتابی را که قبلا خوانده ام  یا فیلمی را که دیدیم دوباره بخوانم یاببینم بیزارم.

امااین بار از تکرار قصه گذشته هراسی به دلم افتاده ومی ترسم .

رفتنی آشکار وآمدنی پنهانی .

از این قصه تکراری زخم خورده ام  .باید از اول جوری شروع کرد که برای همیشه ماندنی بود

هر چند قصه ها برای همیشه نمی مانند  مثل آدم ها که یکی میمیرد ودیگری متولد میشود .

یادتان هست روزی که خواهرم فوت کرد گفتید فرزند یکی از دوستانتان متولد شد .

امروز قاصدکی رفت وقاصدکی دیگر متولد شد

پس زندگی با همین آمدن ها ورفتن ها جاری است .

ولی از تومیخواهم  که برای بار دیگر بازی موش وگربه راه نیندازی .

من از این بازی متنفرم .

از اینکه گربه فریب خورده موشی باشم بیزارم .

 اگر هستی ، باش ، اما واقعی وآشکار نه پنهانی و در لباسی دیگر

این را از ته قلبم میگویم .

متاسفمدل شکسته

پایان سفر

سلام به دوستان خوب وعزیزم .

دو روز پیش برگشتم دیروز خواستم آپ کنم ولی نشدچون هم اعتبار اینترنتم تمام شده بود وهم پسرم مریض بود

اصلا همین تب پسرم بود که ما را از ادامه مسافرت منصرف کرد وبرگشتیم واقعا با بچه مسافرت کردن دردسره .

به هرحال سفر کوتاهی بود ولی خیلی خوش گذشت جای شما خالی از هر لحظه مسافرت کمال استفاده را بردیم .

ولی بعضی جاهای مسافرت هم خوب نبود(قابل توجه بعضی ها) مثلا نزدیک شهر( صحنه) پر از باغ های گیلاس بود وهر چی به این همسری گفتم وایسا گیلاس بخرم نایستاد هر  من همون موقع در حال خوردن گیلاس بودم ولی خوب من عاشق میوه های سر باغی هستم

حالا که اینطوره من گیلاس میخوام برای همینم باید دوباره من را ببره اونجا تا گیلاس بخورم

یکی دیگه سوغات نیاوردم اونم به خاطر اینکه باز همسری گفت که خراب میشن ونذاشت بخرم در سفر بعدی حتما جبران میکنم

در هر صورت ممنون از همه شما که تو این مدت مواظب وبم بودید .

انشالله هر وقت رفتید مسافرت جبران میکنم .

البته این قسمت اول مسافرتم بود دنباله اش در قبل از ماه رمضان وبعد از اون ادامه داره .در پایین چند تا از عکس های سفرم را گذاشتم که دیدنش خالی از لطف نیست


ره نوشت 1: (این مخاطب خاص داره) من یک هوو دارم اسمش نت هست که  این هوو فقط برای ساعات سر کاره لطفا از آوردن اون در خانه خوداری شود

 

ره نوشت 2: فردا مبعث پیامبر است از همین جا به همه دوستان عزیزم این عید را تبریک میگم

ره آورد سفر به کرمانشاه وهمدان

اینجا یک چند تا از عکس های سفرم را گذاشتم شما هم ببینید واگر خواستید برید کرمنشاه حتما از این جاها دیدن کنید

در زیر این کتیبه ودر تقریبا 300 متری کوه باغ زیبایی هست که مردم برای تفریح میان منم  این عکس را از  اون فاصله ای که نشستم گرفتم

اینم که گنج نامه است وهمه کسانی که میرن همدان از اونجا دیدن میکنند 

این عکس موزه خالی از بازدید کننده تاریخ طبیعی همدان است که بسیار جالب وزیبا بود


معبد آناهیتا در کنگاور که فقط همین ستون هاش قابل دیدن بود

یک چشمه ای هم به نام چشمه عبدل در این شهر بود که بعد از نیم ساعت گشتن شهر وبا نگاههای متعجب مردم روبرو شدن پیداش کردیم اونم در یک کوچه باریک  که به اندازه یک جوی کوچیک بودوقتی این را دیدیم فهمیدیم چرا مردم اصلا نمیدونستن تو این شهر چشمه ای هست

اینم یک مارمولک سبز که در کوهای بیستون  زیاد بود من از ترس همین مارمولک ها بالا تا کنار کتیبه نرفتم

این عکس را همسرم انداخت