رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

تولدت مبارک

نمیدونم اینهمه سختگیری برای چیه مگر نمیگن از هر چیزی که بچه را منع کنی بیشتر به سمتش میره

فکر نمیکنم مشکل جامعه و دانش آموزان ما ابرو گرفتن وناخن بلند و موبیرون انداختن وکریپس زدن باشه .

اگر مشکلات ما همین چیزها بود که تا به حال با اینهمه سختگیری وکنترل حل شده بود .

انگار که با یک مشت جانی روبرو هستن مدرسه به جای محل کسب علم شده دادگاه تفتیش عقایدهمه بچه ها از این وضع مینالن هر روز به بهانه گرفتن موبایل میریزن تو کلاس ویکی را با خودشون میبرن دفتر وبعد از گشتن وکلی سین جین کردن ودر آخر هم امضا گرفتن میفرستنش کلاس اصلا هم اهمیت نداره که وسط درس دادن هستیم یا نه

همین هفته قبل یک دفعه مدیر اومد تو کلاسم وگفت اون موبایل را بدین یا الان همه کیف ها را میگردم  بچه ها از ترس مردن ،داشتن سکته میکردن (از بس از مدیر میترسن )  وقتی دیدم بچه ها ترسیدن من گفتم موبایل را میگیرم ومیارم .بعد هم موبایل را گرفتم وتحویل مدیر دادم اونم با التماس به اینکه اسمش را نگم تا مدیر اذیتش  نکنه .درسته مدرسه مقررات داره ولی نه تا این حد.نمیدونید دلم براشون میسوزه.

ای کاش به جای اینهمه ایراد بیخودی کمی به درسشون اهمیت میدادن تا دانش آموزانمون اینهمه تنبل از آب در نیان این بیچاره ها از ابان تا الان معلم زبان انگلیسی ندارن وهر چی داد وبیداد کردن کسی به فریادشون نرسید نوبت اول که الکی گذشت برای نوبت دومم کسی به دادشون نرسید تا بلاخره مجبور شدن از شهرستان یکی براشون بفرستن .

نمیدونم حالا این مسئله مهم تره یا ابرو گرفتن واین چیزها .

فکر نمیکنم با این سختگیری ها سال دیگه کسی تو این مدرسه بمونه همه از دست مدیر ومعاون میخوان از این مدرسه برن .منم بهشون حق میدم گاهی خوبه خودمون را جای بچه ها بزاریم آیا اینهمه فشاری که جامعه به روی ما تحمیل کرده بس نیست

 

تولد نوشت ستوده : تولد فریناز عزیزه منم این تولد شیرین را به دوست خوب وعزیزم تبریک میگم وبراش آرزوی عمری طولانی پر از عشق وشادی وسلامتی آرزو میکنم .



 فریناز جان تولدت مبارک عزیزم

عاشقان عشقتان مبارک باد


هرگز برام اهمیتی ندارد دیگران در موردم چه فکر میکنند .

همین که با رفتن به مزارع وچیدن سبزی وکاهو وهر چیز دیگر شاد میشم همین مهمه .

من عاشق آویزان شدن به درختان میوه وچیدن میوه های حتی کالشون هستم . روح سرکش من با دیدن سبزی درختانی که نویدآمدن بهاری زود رس را میدهند آرامش میگیرد .

اینکه کسی از کاهو چیدن من خوشش نیاید یا از آویزان شدن به درخت نارنجی تعجب کند چه اهمیتی دارد

من در سبزی این بهاران ستوده دیگری هستم نه معلمم ونه مادر من میشوم دخترکی که از اینهمه سبزی وزیبایی به وجد آمده ومانند کودکانش شادی میکند .شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

هرگز بر من خرده نگیرند چون هیچ چیز نمیتواند ستوده را آرام کند او رهاست از هر قید وبندی وآن طور که دوست دارد زندگی میکند زندگی فرصت کوتاهی ست برای شادی واو هرگز این فرصت ها را با حرف های دیگران هدر نخواهد داد .

منتظر بهارم تا در آن دلی از عزا در بیاورم و در باغ های ومزارع جست وخیز کنم

عشق نوشت :عشق مثل غذاست که هر چقدر بیشتر پخته بشه خوشمزه تر میشه .عشق های کهنه وجا افتاده هیجان بیشتری دارند

امروز روز عاشقانه، منم این روز را به همه عاشقان واقعی واز جمله عشق خودم تبریک میگم

این دسته گلم تقدیم به همه دوستانم

 

ستوده نوشت :این مسافرت کوتاه خیلی خوش گذشت مخصوصا صبحانه خوردن در مزرعه ونهار خوردن در باغ ورفتن به دیدن فامیل هاجای همه شما خالی


معذرت نوشت :یکی دوتا از دوستان فکر کردن عکس چشمانم سر کاریه تو نگو سایته فیلتر شده وعکس نمایش داده نمیشه ولی درستش کردم

تولدت مبارک دلبندم


سومین تولد شیرین بهمنم رسید تولد پسر دلبندم امروز 8 ساله شد .
ابوالفضل جانم تولدت مبارک عزیزم الهی صد و بیست ساله بشی ومن وبابات نوه ها ونتیجه هامون را ببینیم

بهم نخندین این آرزوی هرپدرو مادریست که ازدواج فرزندش را ببینه منم همین را  از خدا میخوام
 ستوده نوشت :چند روز نیستم میخوام برم مامانم را ببینم بعدا میام به خونه های قشنگتون سر میزنم

خود کم بینی شدید

توی اینهمه سال تدریسم دختران زیادی را با اعتماد به نفس کم واحساس خود کم بینی دیده بود ولی این یکی از همه بیشتر باعث تعجبم وهمینطور ناراحتیم شد .

او در سال چهارم تجربی درس میخونه دانش آموزیست بسیار زرنگ وباهوش وخوب

اما از اول سال تا به امروز من بجز چشمانش چیز دیگری از صورتش را ندیده ام چون همیشه ماسک به صورت دارد

 هفته گذشته از من خواست مقداری از وقتم را برای طرح مسئله ای بگیره منم بعد از پایان درسم این کار را کردم

 مشکل او این  که او به یکی از بازیگران زن خارجی به شدت علاقه پیدا کرده واو را الگوی خود قرار داده (زنی که به قول خودش در اوج زیبایی اندام وصورت است ) تا جایی که میخواسته خود را از هر لحاظ شبیه او کند وچون موفق نشده از صورت خودش بیزار شده وفکر میکنه از همه دختران مدرسه وحتی دنیا زشت تر هست وبرای اینکه کسی صورت او را نبینه وبهش نخندد ماسک میزنه

باور کنید من که تا به حال فقط چشمانش را دیده ام زیباست واصلا به نظرم صورت زشتی نداره ولی متاسفانه  او این را قبول نداره وهمینم باعث اضطراب ویک سری مشکلات دیگرش شده حالا از من کمک میخواد .

من در حد توانم یاریش دادم ولی دیگه نمیدونم چیکار کنم او به مشاوره مدرسه هم اعتماد ندارد چون فکر میکند که رازدار نیست (البته اکثر بچه ها همین نظر را در مورد مشاورین مدارس دارند) شما اگر راه حلی بلدید بهم بگین تا این یک شنبه که میبینمش بهش بگمشاید مشکلش حل بشه چون هم خودش خسته شده وهم مادرش از وضع دخترش ناراحت هست


ستوده نوشت :دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

چشمان ستوده

حکایت چشمان من وشعرهای یار حکایت آن قسمت از داستان لیلی ومجنون است که وقتی به مجنون گفتند این لیلی که اینهمه عاشق وشیدایش هستی زشت رویی بیش نیست این چنین گفت:

تو مو میبینی ومن پیچش مو

تو ابرو من اشارت های ابرو

اگر درمنظر مجنون نشینی

بجز از خوبی لیلی نبینی

شاید چشمان من به زیبایی چیزی که همسرم از آن تعریف میکند نباشد ولی برای چشمان عاشق همسرم زیباترین چشمان دنیاست

منم برای دوستانی که ستوده را از قبل میشناسند وصف چشمانش را در میکده همسرش خوانده اند لینک زیر را گذاشتم تا خود ببینند وقضاوت کنند


http://s1.picofile.com/file/7298341933/%D9%85%D9%86.jpg


هرچند به چشمان عاشق همسرم که اینچنین مرا زیبا میبیند نباید ایراد گرفت .


ستوده نوشت :دومین تولد شیرینم تولد همسرعزیزم هست به او تبریک میگم وبرای سلامتی وطول عمرش دعا میکنم

آسمان با وسعتش تقدیم تو
رقص ماهی های دریا مال تو
هرچه دارم از تو دارم مهربان
زندگیم امروز و فردا مال تو
تولدت مبارک عشق من

تولد زندگیم

فکر نمیکردم روزی اینچنین عاشق و دلباخته مردی شوم که عاقلانه برای زندگیم انتخابش کردم

زندگی عاشقانه من آن هنگام شروع شد که پای به زندگیت گذاشتم .

قصه عشق من وتو قصه لیلی ومجنون دیگریست ،لیلی  که سر به شیدایی سپرده وقصه عشقش ووصف چشمانش از زبان یار بر سر هر کوی وبام افتاده

امروز روز پیوند آسمانی من وتوست روزی که خدا هدیه ای گرانبها چون تو را به ستوده داد .

هدیه ای عزیز که زبان از شکر داشتنش وقلبم با دیدنش از هیجان ومستی باز نمیایستد

تو آمدی وزندگیم را سرشار از عشق و شور ومستی و وجودم را شکوفه باران قدم های عاشقانه ات کردی

جانم وهستی ام بسته به نفس های گرم توست تو را میخواهم برای همیشه تا آن هنگام که مرگ هم نتواند ما را از هم جدا کند .

دوستت دارم از اینجا تا ابدیت  وبرای بودنت و سلامتیت دعا میکنم  و خدا را سپاس میگویم

ستوده نوشت :امروز سالروز تولد زندگی عاشقانه من است .این روز عزیز را به همسر عزیزم ومهربانم تبریک میگم وبرای بودن وسلامتیش دعا میکنم


این ده شکلک عاشقانه هم به نیت ده سال زندگی عاشقانه ام تقدیم به تو عمرم

بهمن برای من ماه خوش یمن وخوبی است .دو تا تولد شیرین دیگه هم تو این ماه دارم