رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

یک روز به یاد ماندنی

چقدر از خودم خجالت کشیدم برای اولین بار بود که مجبورر شدم اینطوری امتحان ضمن خدمت بدم .

حدو25 روزپیش برای ما از طرف آموزش وپرورش یک دوره غیر حضوری 20 ساعته ضمن خدمت گذاشتن وقرار شد که کتابی را که معرفی کردن بخونیم وامتحان بدیم .

اما هر چی تو کتاب فروشی های شهر را گشتیم این کتاب پیدا نشد فقط عده کمی از همکارانی که سال 84 این کتاب را امتحان داده بودن اونو داشتن وبقیه نه .Reading a Book

منم چند روز قبل تواینترنت پیداش کردم ولی حجمش زیاد بود ووقت خوندن نداشتم تا اینکه یکی ازدوستان گفت که بگرد دنبال خلاصه اون ومنم بلاخره پیداش کردم ودر آخرین لحظات یعنی دو روز قبل به دستم رسید .با چه مکافاتی اون رو خوندم ودیروز رفتم که امتحان بدم .

شده بودم مثل دانش اموزان شب امتحانی صبح زود بلند شدم و بقیه جزوه را خوندم

سرجلسه امتحان دیدنی ها بود همکاران همه دونفره رو نیمکت نشسته بودن واونهایی هم که کتاب داشتند کتاب ها را آورده بودن سر کلاس .

وقتی سوالات را دادن همه به همدیگه نگاه میکردن وبا صدای بلند از هم میپرسیدن واونهایی هم که بلد بودن با صدای بلند جواب ها را میگفتن امتحان openbookبود

یک وضع خنده داری بود حتی خود مراقب هم کتاب را باز کرده بود وداشت پاسخ نامه را جواب میداد .http://www.smileyarena.com/emoticons/Packs/Miranda_Orange/mir25.gif

منم هر چی بلد بودم از خودم زدم ولی چون خلاصه کتاب را خونده بودم بعضی سوالت را نداشتم ومجبور شدم که از صدای دیگران استفاده کنم

جالب بود وقتی از طرف اداره برای بازدید اومدن همه ریلکس کتاب ها باز کرده زل زده بودن به آقایون یکی از آقایون درگفت میبینم که مراقب اینجا هیچ کاره است .

منم گفتم اگر میدونید با خودتون ببریدش دفتر بلاخره هیچ کس از رو نرفت وبا کمال جرات نشستیم وتقلبی کردیم و حتی مجبور شدیم پاسخ نامه بگیریم تا خط خوردگی  تقلبی مون را لو نده .

ره نوشت1 : این نوشته برای دانش آموزان بد آموزی داره لطفا دانش آموزان از خوندن آن پرهیز کنند

ره نوشت 2: حالا احساس دانش آموزان درس نخون را سر امتحان درک میکنم که به هر تخته پاره ای برای تقلبی متوسل میشن .

ره نوشت 3 : من نمیخواستم تقلبی کنم چون از این کار خیلی بدم میاد گوش هام خودشون جواب ها را میشنیدن

ره نوشت 4:کارم را اصلا توجیح نمیکنم میدونم زشت بود ولی خب چاره ای نبود بدون کتاب امتحان دادن همینه دیگه

خبرهای رهگذری

چند روزه که میخوام آپ کنم اما نمیتونم فکرم درگیر پسرم بود اما امروز تصمیم گرفتم که بیام و یک چیزی بنویسم .

من نه میتونم مثل کوروش وآرمان عزیز شعر از خودم بنویسم ونه مثل فریناز آن جوری با خدا راز ونیاز کنم ونه مثل بقیه دوستان خاطرات روزانه .

نمیدونم شاید من آدم کمال گرایی هستم ودوست دارم چیزی بنویسم که خودم راضی باشم واینم اولین حرف روزانه ای هست که دارم مینویسم .

ره نوشت 1:فردا مهمان دارم ومن وهم همسرم هر دو باید بریم سر کار خیلی بد میشه که مهمانم را تنها بذارم ولی چی کار کنم چاره ای نیست

ره نوشت 2:سر جلسه امتحان جغرافی مراقب بودم یکی از بچه ها یک سوال از معلمش پرسید که از تعجب ماتم برده بود از این همه هوش واستعداد انها وآن هم این که پرسید آثار گردشگری ایران یعنی چه بعد سی وسه پل کجاست من را میگی کلی سر جلسه خندیدم

ره نوشت 3:دیروز رفتم رادیولوژی عکس پسرم را بگیرم یک پسربچه  2 ساله ای را دیدم عقب مانده بود و نمیتونستم راه بره و فقط دست وپاهاش را تکون میداد ولی بدنش تعادل نداشت ونمیتونست درست بشینه وقتی دیدمش که اینطور مظلومانه سرش را به صندلی میکوبه اشک تو چشمام جمع شد ویاد پسر خودم افتادم وخدا را به خاطر داشتن بچه های سالم هزار بار شکر کردم شکلکهای مژی جوووووون

اعلام برندگان مسابقه

ببخشید دیروز قرار بود جایزه ها اهدا بشه ولی به خاطر اینکه من خیلی باسلیقه هستم یه کم طول کشید تا بهترین هاجوایز را برای دوستانم پیدا کنم .

وازآنجایی که بین دوستان تبعیض قائل نمیشم تصمیم کبری را گرفتم وبه همه دوستانی که جواب دادن جایزه دادم (ببینید چقدر دست ودلباز هستم )

اینم بهترین جایزه ای که تا حالا دریافت کردید

زیباترین ماشین هایی که قراره یکی از اونهارا بخرم


برندگان ( خانم ها همیشه مقدم تر هستند پس جوایز اول برای خانم هاست )smiley-icon-gifs-020.gif


خانم ها :فاطمه ،بیتا ،سنگ صبور ،شبنم ،گل مریم (گناه داره خیلی دلش جایزه میخواست )


آقایــــان: منتظر (جواب را در صندوق پستی داد ) کرگدن عاشق ،احسان ،محمد رضا

ره نوشت :دوستان برنده لطفاسرانتخاب هر یک ازجوایز به توافق برسید

هیوندا الانتر

هیوندا

هیونداi20


مزدا 3

مزدا3

مزدا3

بنز

بنز

بنز

این ماشین لامبور گینی زیبا برای یکی از دوستان است مبارکت باشه

اینم لکسوس زیبا برای آرمان عزیز.دیگه سفارش ماشین ندین پول ندارم

تست هوش

هر کس بتونه این مساله را حل کنه یک جایزه خوب پیش من داره هر چی بخواد


اطلاعیه :آخرین مهلت برای پاسخ به این مساله امروز میباشد فردا برنده ها اعلام وجوایز اهدا میشود .پس بشتابید

مسئله اینه:

3نفر با هم میرن ساعت فروشی

ساعت میخرن 30000 تومن. یعنی نفری 10000 تومن دادن

صاحب مغازه به شاگردش میگه قیمت ساعت 30000 تومن نبوده 25000 تومن بوده. برو 5000 تومن بهشون برگردون.

شاگرد مغازه از این 5000 تومن 2000 تومنشو واسه ی خودش برمیداره .

3000تومن دیگرو میده به اون سه نفر. نفری 1000 تومن.

پس با برگشت 1000 تومن به هرنفری، اونها هرکدوم 9000 تومن دادند

حالا سوال اینجاست اگه 9×3= 27

2تومنم که شاگرد مغازه برداشته ، میشه 29 تومن

پس اون 1000 تومنه کجاست؟

ره نوشت 1:هر کس این را حل کنه معلومه خیلی باهوشه در حد دکتر حسابی چون این مساله را دکتر حسابی طرح کرده .

ره نوشت 2:این بلاگفا داره رو اعصاب آدم راه میره چرا نمیشه تو وب دوستان نظر گذاشت یکی به دادمون برسه لطفا چی کار کنیم ؟

در سوگ شقایق


ما زنده به لطــف و رحمت زهرائیم     مامور برای خدمت زهرائیم

روزی که تمام خلق حیران هستند   مـا منتظر شفاعت زهرائیم


شهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت باد

فروغ صبح دانایی انیس روز نادانی

اما معلم عشق وایثار وفداکاری دارد اومانند باغبانی ست که بذر وجود آدمیان را با مهربانیهایش می پروراند وبا درسهایش دیو جهالت را از شاگردانش دور میکند پس معلم باغبان باغ عشق است

دفتر خاطرات را ورق میزنم در هر برگ آن خاطره یست از روزهای سختی که باعشق درراه آموختن علم به دانش آموزانم گذشت ومن عاشقانه آن ها رادرصندوقچه قلبم نگه داشته ام  

سالهایی که برای رفتن به مدرسه روستایی که در آن تدریس میکردم فقط 8 کیلومتر را باید تا جاده اصلی می آمدم وبعد از انجا تا شهر خودم هم یک ساعت دیگه با مینی بوس طی میکردم.

یاد آن بعد ظهری افتادم که برای تقویتی بچه ها از صبح تو مدرسه مونده بودم وبعد حدود ساعت 5 عصر با دونفر دیگه از دوستام از مدرسه روستا زدیم بیرون.

 آن روز باران ریز می بارید و توی آن روستای دور افتاده در ان بعدظهر سردپرنده هم پرنمیزد... سرویس معلمان هم خیلی وقت بود که رفته بود، به هرجون کندنی بود خودمون را به جاده اصلی رسوندیم  .هوا تاریک شده بود وهیچ اتوبوسی هم رد نمیشد هر چه بود ماشینهای شخصی بود با مردان جوان ...

اولش نمی خواستیم بشیم اما هوا سردتر وباران تندترشده بود  وما خیس مثل موش آب کشیده . چاره ای نبود باید دل به دریا میزدیم(عجب دل شیری داشتم البته الانم دارم ) بلاخره سوار شدیم و تمام آن جاده تاریک را با توکل برخدا اومدیم .حدود ساعت 9 شب به خانه رسیدم بیچاره پدر ومادرم که ازنگرانی نمیدونستن چیکار کنند .

آن شب سرمای سختی خوردم (اولین سرما خوردگی عمرم )وبعد از آن هرگز برای تقویتی بچه ها تا عصر نموندم ...

5سال روستا سخت بود اما شیرین وخاطره انگیز،یادش به خیر چه روزهای داشتیم پر از شیطنت وخنده..

ره نوشت۱: روز معلم را به همه معلمان خوب وزحمتکش ایران زمین و به خصوص همکاران عزیزم تبریک میگم روزتان مبارک

ره نوشت۲:من عاشقم ،عاشق معلمی ،عاشق دانش اموزانم وهمسرم وفرزندانم والبته عاشق خدا، که به من اینهمه عشق ارزانی داشت  وافتخارم این است که معلمم و خدا را به خاطر این لطفش سپاس میگویم۰

BRT

-الو
-سلام
-سلام کجایی؟

-
تو تاکسی دارم می رم خرید
-
همین الام پیاده شو!
-
چرا؟ نرسیدم که هنوز
!
-
پیاده شو، زود باش ، بهت می گم همین حالا

-
مگه قراره ماشین منفجر بشه که اینطوری می گی؟
-
مامان پیاده شو دیگه
-
تا نگی چرا، پیاده نمی شم، خُلم مگه وسط خیابون پیاده شم؟

-
باشه برات توضیح می دم به شرطی که قول بدی برگشتنه با BRT برگردی
-
وا؟؟؟ معلوم هست چت شده دختر؟نکنه دوباره درباره ی مزایای حمل و نقل عمومی مطلب خوندی و جو گرفتت!؟
-
ببین مگه با BRT بری زودتز نمی رسی؟- چرا.
-
مگه ارزون تر در نمیاد؟- خوب چرا
.
-
پس چرا با تاکسی می ری که ترافیک و آلودگی رو بیشتر می کنه؟ ببین قالیباف با این همه مشکلاتی که داره نمی زاره پروژه هاش عقب بیوفته و مردم لنگ بمونن.اون وقت امثال من و تو از این امکانات استفاده نکنیم؟درسته آخه؟

-راستشو بگو ببینم چت شده؟ دردت چیه آخه؟

راستی مامان شنیدی تونل توحید طبق برنامه اول مهر افتتاح می شه؟
 
بحث رو عوض نکن دختر بگو ببینم چی شده؟
-
مامان مگه من مثل لیلای اقدس خانم اینا لیسانس ندارم؟- خوب چرا؟
-
آخه من چیم از دختر اقدس خانم اینا کمتره؟

-هیچی دختر.ولی اینا چه ربطی به تاکسی و ترافیک داره؟

 
آخه می دونی چیه مامان؟ دیروز مامانه لیلا تو بی آر تی با یه زنه دوست شده ، زنه یه برادر زاده داره که هم پولداره هم تحصیل کرده. امشبم قراره بیان خواستگاری، تو هم از این به بعد با( بی آر تی) برو اینور اونور دیگه
من شوهر میخوام.

ره نوشت۱:اصلا حوصله آپ کردن نداشتم اما به خاطر دوستان خوبم فعلا این هدیه ای را که یک دوست خوب بهم داده را براتون میذارم تا شما هم یه کم بخندید وحالتون عوض بشه .

ره نوشت ۲:بی مصرف ترین روزها روزی است که در آن نخندیم .

ره نوشت ۳:من که هر روز کلی با دانش آموزانم سر کلاس میخندیم مخصوصا الان که درسها تمام شده ووقت اضافه داریم نمیدونی چه حالی میده