رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

خبرهای رهگذری

چند روزه که میخوام آپ کنم اما نمیتونم فکرم درگیر پسرم بود اما امروز تصمیم گرفتم که بیام و یک چیزی بنویسم .

من نه میتونم مثل کوروش وآرمان عزیز شعر از خودم بنویسم ونه مثل فریناز آن جوری با خدا راز ونیاز کنم ونه مثل بقیه دوستان خاطرات روزانه .

نمیدونم شاید من آدم کمال گرایی هستم ودوست دارم چیزی بنویسم که خودم راضی باشم واینم اولین حرف روزانه ای هست که دارم مینویسم .

ره نوشت 1:فردا مهمان دارم ومن وهم همسرم هر دو باید بریم سر کار خیلی بد میشه که مهمانم را تنها بذارم ولی چی کار کنم چاره ای نیست

ره نوشت 2:سر جلسه امتحان جغرافی مراقب بودم یکی از بچه ها یک سوال از معلمش پرسید که از تعجب ماتم برده بود از این همه هوش واستعداد انها وآن هم این که پرسید آثار گردشگری ایران یعنی چه بعد سی وسه پل کجاست من را میگی کلی سر جلسه خندیدم

ره نوشت 3:دیروز رفتم رادیولوژی عکس پسرم را بگیرم یک پسربچه  2 ساله ای را دیدم عقب مانده بود و نمیتونستم راه بره و فقط دست وپاهاش را تکون میداد ولی بدنش تعادل نداشت ونمیتونست درست بشینه وقتی دیدمش که اینطور مظلومانه سرش را به صندلی میکوبه اشک تو چشمام جمع شد ویاد پسر خودم افتادم وخدا را به خاطر داشتن بچه های سالم هزار بار شکر کردم شکلکهای مژی جوووووون