رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

مفهوم زندگی

زندگی مثل سرکشیدن یک جرعه آب خنک در یک نیمروز داغ تابستانی

نوشیدن یک فنجان چای داغ در شبی زمستانی

 بریدن یک قاچ از کیک تولد دلبندی

یا فرو خوردن بغض وسرازیر کردن اشکی در فراق عزیزی...

مثل مزه مزه کردن یک شکلات تلخ ،زندگی همین است .

وبرای هر یک از ما با تلخی وشیرینی هایی همراه .

تلخی وشیرینی هایی که به سرعت به زندگی ما می آیند ومی روند.

ودیگر هرگز تکرار نمی شوند اما یاد وخاطره شان سالها با ما می ماند .

زندگی زیباست ،زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست

گر بیفروزیش رقص شعله هایش ازهرکران پیداست

ورنه خاموش است وخاموشی گناه ماست .

بیچاره از همسایه مون

امروز نزدیک بود یک اتفاق وحشتناک بیفته که خدا بهم رحم کرد که اشتباه بود

بذارین ماجرا را از اول براتان بگم .

امروز صبح زنگ آ یفونمان را زدن وقتی گوشی را برداشتم مامور برق بود

که گفت اومده تا برق ما را به علت داشتن بدهی وندادن قبض قطع کنه .

از شانس بدم هیچ کس خانه نبود

یک دفعه قلبم ریخت آخه می دونیدچرا ؟

نه شما که نمی دونید توی هوای 40 درجه خوزستان آنهم با وجود اینکه پاییزه وهوا باید خنک باشه برق نداشتن یعنی چی .

به هر حال  سریع یک قبض پیدا کردم تا به بابا برقی بگم که کنتور ما شماره اش چنده و شاید اشتباهی شده چون تا انجا که میدونستم ما قبض مون را پرداخت کرده بودیم وقتی رفتم دم دربا با برقی را دیدم که پیش کنتور ایستاده ومنتظره .

قبض را نشانش دادم تا ببینه که اشتباه شده که دیدم بابا برقی یک نگاهی به قبض ویک نگاه به من کرد وزد زیر خنده چون من قبض تلفن را برده بودم پایین بگذریم

بابابرقی کنتور را نشان داد وگفت که می خواد ان را قطع کنه وقتی کنتور را دیدم یک نفس راحتی کشیدم

چون کنتور ما نبود ما ل واحد دیگه ای بود .

بیچاره از همسایه مون وبیچاره از ما جنوبیها که تمام سال باید گرما بخوریم وبیچاره از ما ایرانی ها با این برداشتن یارانه ها

زیباترین بخشش خدا

تبریک به همه دختران ایران زمین به مناسبت روز دختر 

آدم تنها بود ،سخت وپر از غرور 

نسیم در موهایش پیچید ،اما او

آن را احساس نکرد

چشمه او را دید

به پا هایش پیچید ،انگشت شست

او را آهسته گاز گرفت

اما آدم ابرو گره کرد

آفتاب مهربان صورتش را بوسید  

اما آدم سر در گریبان کرد  

چشم هایش را از سر عجزو

التماس به سوی آسمان کرد

وخدا تمام درد هایش را

احساس نمود

دست های خدا تمام نداشته های

آدم را یکی کرد وبه سوی او

دراز کرد

وآدم زیباترین بخشش خدا را

در آغوش گرفت

اگر بودی عزیز دل .

اگر بودی در برابر چشمهای تشنه ام آنقدر تماشایت می کردم تا از سوز عطش جان می دادم .

زیرا که تماشای تو چون خوردن آب دریاست ،

که هر چه ،تشنه کام غافل می خورد تشنه تر می شود.

اگر بودی در فاصله بازوان خالی ام ،

آنقدر ستاره از لبانت می چیدم تا آسمان به من حسادت کند. 

اگر بودی چون گردی به رقصان می آمدم ،

چون اشکی به جوش می آمدم وچون آهی به ناله می آمدم .

می رفتم در پیش دریا و ا و را در آغوش می گرفتم ، می رفتم بر قله کوه و ماه را بوسه باران می کردم .

اگر بودی اینجا بهار بود ،نسیم رویش بود ،فرش چمن بود ،آسمان سبز ،زمین سبز،و دلها سبز بود .

اگر بودی زمان را زنجیر می کردم و قضا را در بند می نمودم وگردون را گردن می شکستم

تا زهر جدایی و فراق در کام وپیکر من نریزد . 

روی دست و پای تو می افتادم وبا التماس ترا به ماندن دعوت می کردم. 

اگر بودی چه ها که نمی کردم .

خوبان در جوانی می میرند

هنوز هم نمی تونم رفتن نابهنگامت را باور کنم .دلم پر از غصه است . 

 آنقدرگریه کرده ام که نفسم بالا نمیاد چطور جای خالیت را ببینم خواهر عزیزم .

چگونه فراموشت کنم وقتی به هر سو می نگرم ترا درژرفای آن می بینم . 

وقتی دردم دوری از تماشای  بلندای توست . 

 به چه اندام وقدی رعنا درمانش کنم  جز قد واندام متناسب وموزون تو. 

ای عزیز دل : 

کاسه چشمم لبریزاز اشک وکوزه قلبم لبریز از غم است . 

 

حوصله

اگر باشد دنیا به کام است .همه چیز رو به راه است .خنده مانند اب روی لبها لبریز می شود عالم بیرون بر مراد وعالم درون شاد شاد.اگر خوشبختی از ان کسی است آن تو هستی .برتر از آفتاب می درخشی و زیباتر از ماه دل می نوازی .تمام غصه ها کمرنگ ،و ناله ها بی صدا می گردد.همای سعادت  بر اسمان ایامت چون عقابی در پرواز خواهد بود .

زندگی حلاوتش را به رخ عسل می کشد .ستاره سهیل ازآ ن توو یاور شانس واقبال تو خواهد بود .دری را به روی خود وپنجره ای را به سوی خورشید بسته

 نخواهی یافت. عشق با تمام نیرو در تو می جوشد ومحبت با پتانسیل عظیمش بر تو می ریزد وعاطفه با لطافت بهشتی اش بر تو می آویزد .همه چیز از ان تو وبرای تو و

 در خدمت تو وبه کام تو خواهد بود .اگر باشد.

 اما اگر نباشد ،بهتر است که جان نباشد ،دنیا نباشد .اگر نباشد خزان به باغ زندگی می افتد .گل های نسترن به زیر چرخ های ماشین زمان لگدمال می شوند .نفسها می شوند

 یک آه وراه گلویت را می بندند .بخت به تو پشت کرده وبد یمنی گریبان زندگیت را محکم خواهد گرفت. خنده هایت به سختی خواهند گریست ،امتداد نگاهایت به بن بست می رسد وبرق چشمانت به خاموشی می گراید از بودنت بیزاری ، در رفتنت ناتوانی ،از نیستیت هراسان .بهغروب می مانی با آن همهدلتنگی ودلواپسی .شاپرک های آرزوهایت بالهایشان را از دست  می دهند شاخه های امیدت خشک می شوند وغنچه های اشتیاقت می پلاسند .ریشه های صبرت می خشکند وجادهای هدفت گم می شوند .

 یکی می ماند آن هم تویی .اگر نباشد رنگی نیست ،حرفی نیست ،عزمی نیست ،راهی نیست وکسی نیست .خدا نکند که نباشد اما چه میتوان کرد .نیست ...که نیست... که نیست .