رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

بیچاره از همسایه مون

امروز نزدیک بود یک اتفاق وحشتناک بیفته که خدا بهم رحم کرد که اشتباه بود

بذارین ماجرا را از اول براتان بگم .

امروز صبح زنگ آ یفونمان را زدن وقتی گوشی را برداشتم مامور برق بود

که گفت اومده تا برق ما را به علت داشتن بدهی وندادن قبض قطع کنه .

از شانس بدم هیچ کس خانه نبود

یک دفعه قلبم ریخت آخه می دونیدچرا ؟

نه شما که نمی دونید توی هوای 40 درجه خوزستان آنهم با وجود اینکه پاییزه وهوا باید خنک باشه برق نداشتن یعنی چی .

به هر حال  سریع یک قبض پیدا کردم تا به بابا برقی بگم که کنتور ما شماره اش چنده و شاید اشتباهی شده چون تا انجا که میدونستم ما قبض مون را پرداخت کرده بودیم وقتی رفتم دم دربا با برقی را دیدم که پیش کنتور ایستاده ومنتظره .

قبض را نشانش دادم تا ببینه که اشتباه شده که دیدم بابا برقی یک نگاهی به قبض ویک نگاه به من کرد وزد زیر خنده چون من قبض تلفن را برده بودم پایین بگذریم

بابابرقی کنتور را نشان داد وگفت که می خواد ان را قطع کنه وقتی کنتور را دیدم یک نفس راحتی کشیدم

چون کنتور ما نبود ما ل واحد دیگه ای بود .

بیچاره از همسایه مون وبیچاره از ما جنوبیها که تمام سال باید گرما بخوریم وبیچاره از ما ایرانی ها با این برداشتن یارانه ها

زیباترین بخشش خدا

تبریک به همه دختران ایران زمین به مناسبت روز دختر 

آدم تنها بود ،سخت وپر از غرور 

نسیم در موهایش پیچید ،اما او

آن را احساس نکرد

چشمه او را دید

به پا هایش پیچید ،انگشت شست

او را آهسته گاز گرفت

اما آدم ابرو گره کرد

آفتاب مهربان صورتش را بوسید  

اما آدم سر در گریبان کرد  

چشم هایش را از سر عجزو

التماس به سوی آسمان کرد

وخدا تمام درد هایش را

احساس نمود

دست های خدا تمام نداشته های

آدم را یکی کرد وبه سوی او

دراز کرد

وآدم زیباترین بخشش خدا را

در آغوش گرفت

تجر بیاتی که یک کارمند باید بداند

1_در یک سیستم دولتی؛ سعی کنید «لال بودن» را تمرین کنید! این تمرین در میزان عزیز بودن شما بسیار موثر است. 

۲_هیچگاه کارمندان را با یکدیگر مقایسه نکنید؛ چون قطعا شاهد تبعیض خواهید بود.
3_اگر مدیرتان 3 یا 4 ایراد دارد انتظار رفتنش را نکشید، چون قطعا نفر بعدی او 4 یا3 ایراد دارد 

۴_می توانید با کارهای کم و کوچک، محبوبیت فراوانی به دست آورید؛ فقط کافی است «زبان» خود را تقویت کنید!
5_ ممکن است که هر چه بیشتر کار کنید، بیشتر خوار و خفیف باشید
6_با اشکالات سازمانتان بسازید و هرگز آنها را با مدیرتان در میان نگذارید؛ درغیر این صورت یک مشکل دیگر به سازمان اضافه می شود.. آن مشکل، شما هستید 

۷_ اشتباهات یک مدیر را هیچگاه به مدیر دیگر نگویید؛ در غیر اینصورت بجای یک مدیر، دو مدیر در مقابل شما موضع گیری خواهند کرد. 

 ۸ ـ‌ با انجام کارهای مختلف و فعالیتهای به موقع، نظم شما تشخیص داده نمی شود؛ بلکه برای این کار راههای ساده تری هم هست. مثلا فقط کافیست همیشه میز کارتان را منظم نگه دارید 

۹_اضافه بر کارهای معمول کار اضافه ای انجام ندهید؛ در غیر اینصورت انتظار پاداش بیشتری نیز نداشته باشید. 

۱۰_همیشه حرفها فرمایشات مدیرتان را تایید کنید، حتی اگر از نظر او ماست، سیاه باشد

11_تنها کاری که واجب است سریع انجام دهید، کاری است که مدیر شما شخصا از شما خواسته است.
12_آسه برو، آسه بیا، که گربه شاخت نزنه؛ مگر اینکه با گربه نسبتی داشته باشید!

13_تنها انگیزه ای که می تواند شما را وادار به کار کند "کسب روزی حلال است

چرا از مرگ می ترسید؟

شهادت  امام صادق(ع) را به همه مسلمانان تسلیت می گویم. 

چرا از مرگ می ترسید ؟

چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید؟

مپندارید بوم ناامیدی باز،

به بام خاطر من می کند پرواز

مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است

مگویید این سخن تلخ وغم انگیز است

مگر "می" این چراغ بزم جان ، مستی نمی آرد

مگر افیون افسونگر

نهال بی خودی را در زمین جان نمی کارد

مگر دنبال آرامش نمی گردید

چرا از مرگ می ترسید

کجا آرامشی از مرگ خوش ترکس تواند دید

می وافسون ،فریبی تیز بال وتند پروازند

اگر درمان اندوهند

خماری جان گزا دارند

نمی بخشند جان خسته را آرامش جاوید

خوش آن مستی که هوشیاری نمی بیند

چرا از مرگ می ترسید

بهشت جاودان انجاست

جهان آنجا وجان آنجاست

همه ذرات هستی،محو در رویای فراموشی  است

نه فریادی ،نه آهنگی ،نه آوایی

نه دبروزی ،نه امروزی ،نه فردایی

جهان آرام وجان ارام

زمان در خواب بی فرجام

خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند

سر از بالین اندوه گران خویش بردارید

همه ،بر آستان مرگ راحت ، سر فرود آرید

چرا از مرگ می ترسید؟

هنگام رژ زدن به نکات زیر توجه کنید

 

هنگام رژ زدن، رژی را انتخاب کنید که منعکس کننده شخصیت روانی و درونی شماست. برای رژ زدن از برس مخصوص آن استفاده نمایید. اینکار نه تنها باعث می شود که طرح و خط اصلی لب شما مشخص شود بلکه می شود میزان رنگ رژ روی لب را کنترل کرد. اگر قبل از رژ زدن قدری پودر به لبهایتان بزنید ماندگاری رژ بر روی لبها افزایش می یابد. برای حفظ فرم لبها و جلوگیری از خشک شدن و پوسته پوسته شدن لبها قبل از رژ زدن کرم ویتامین E به لبها بزنید و برای پاک کردن رژ لب، لبها را با گلیسرین پاک کرده سپس بشویید.
 
بعد از رژ زدن از برق لب استفاده کنید تا لبهایتان زیباتر به نظر برسند و رژ لب روی لبهایتان خوب بنشیند.

زندگی یک پسر بالا شهری

 8صبح  : تو رخت خواب…..
 
9صبح:  یکم وول میخوره یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از مهمونی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده

10صبح : مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه (الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه . 

۱۱صبح:  از جا میپره سمت دستشویی………….اگه نه که باز خوابه
 12صبح یا ظهر : موبایلشو میبینه ! ان تا میس کال!  ان تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا - رزا- سارا- بهناز - نازی- ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخر یاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله! میشه یه ساعت دیگه هم خوابید! 1ظهر:  مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم بابک جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره . بابک جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)مامان!! بزار بخوابم پاشو دیگه پرتش میکنه . 

۲ظهر : ماماااااااااااااان ..ناهار .
3ظهر : مامااااان جورابام کو؟  

۴عصر : مامااااااااااان .سوییچ؟؟  

۵عصر : اولین اتو (مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن. 

۶عصر : به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبانان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی. چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر ?? ساله بیاد بیرون از کلاس. خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که .. آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته.. (داداش آخه اون که خونه اش ? ساعت با ما فاصله است)….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر ضون بیچاره کمک و امداد. 

۷عصر : لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟  (زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی بابک آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه .) با یه عالمه شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه . 

۸غروب:  دم خونه لیدا و لحظه فراق .چه زود دیر می شود 

۹شب:  آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند 

10شب:  یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه 

12شب : مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت . چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس .)

اگر بودی عزیز دل .

اگر بودی در برابر چشمهای تشنه ام آنقدر تماشایت می کردم تا از سوز عطش جان می دادم .

زیرا که تماشای تو چون خوردن آب دریاست ،

که هر چه ،تشنه کام غافل می خورد تشنه تر می شود.

اگر بودی در فاصله بازوان خالی ام ،

آنقدر ستاره از لبانت می چیدم تا آسمان به من حسادت کند. 

اگر بودی چون گردی به رقصان می آمدم ،

چون اشکی به جوش می آمدم وچون آهی به ناله می آمدم .

می رفتم در پیش دریا و ا و را در آغوش می گرفتم ، می رفتم بر قله کوه و ماه را بوسه باران می کردم .

اگر بودی اینجا بهار بود ،نسیم رویش بود ،فرش چمن بود ،آسمان سبز ،زمین سبز،و دلها سبز بود .

اگر بودی زمان را زنجیر می کردم و قضا را در بند می نمودم وگردون را گردن می شکستم

تا زهر جدایی و فراق در کام وپیکر من نریزد . 

روی دست و پای تو می افتادم وبا التماس ترا به ماندن دعوت می کردم. 

اگر بودی چه ها که نمی کردم .

خوبان در جوانی می میرند

هنوز هم نمی تونم رفتن نابهنگامت را باور کنم .دلم پر از غصه است . 

 آنقدرگریه کرده ام که نفسم بالا نمیاد چطور جای خالیت را ببینم خواهر عزیزم .

چگونه فراموشت کنم وقتی به هر سو می نگرم ترا درژرفای آن می بینم . 

وقتی دردم دوری از تماشای  بلندای توست . 

 به چه اندام وقدی رعنا درمانش کنم  جز قد واندام متناسب وموزون تو. 

ای عزیز دل : 

کاسه چشمم لبریزاز اشک وکوزه قلبم لبریز از غم است .