رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

روز زن مبارک

 

در عرش خدا نام تو را زمزمه کردند          

                                    بر روی زمین نام تو را فاطمه کردند

     

میلاد فاطمه زهرا وروز زن بر همه زنان ایران ودوستانم مبارک باد



از نـور وجــــودت شده این خـــانه منــور

دردانه این خــانه تویــی همــــسر ومادر


از شــیره جانــــت شده این کودک نــوپا

چون سرو بلند قامت وچون نخل شکیبا


از پا قـــدمت خاک به خود فخـر فروشـــد

جنت به ســراپای تو یک حـله بپوشــــد


دنیا به خودش چون تو ندیدست جـواهر

ســر در قــدم پاک تـــو دارم مــن ِ شـاعر

 

مادرم تاج سرم روزت مبارک



ستوده نوشت :این عکس بسیار گویا فداکاری مادران را نشون میده خیلی خوشکله یه کم دست کاریش کردم وگذاشتمش برای دوستانم

اینم شعرهای من برای دوستانم


جواب نامه یارم

سلام دوستان خوبم ببخشید جواب نظراتتون را ندادم بعدا میام وجواب میدم .

الان یک هفته است که 3 تا پسرم (شوهر ودو تا پسرم)مریض شدن وخوب بشو نیستن الان هم دارم دو پسرم را دوباره میبرم دکتر .

سه شنبه اولین امتحان نوبت دوم شروع شد ومنم کلی برگه رو دستم مونده و تصحیح نشدن


پاورقی های ستوده :

این جواب من به نامه رسیده از یارم هست که امروز صبح نوشتم از همین جا براش پست میکنم باشد که باد به دستش برساند


می نویسم نامـه ای از بهــــر یــار
می فرستم من به سـوی آن دیـار

شــــرح گویم از هـمه بد عهدیـــم
از فــــراق واز غــــم ودلتــنگــــــیم

اینــکه دل در کــوی او پــــر مــیزند
از برای عشــــــق بر ســر مــیزنـد

آبرویـی نیـست در پیــش هَــــــزار
من خجل هستم زرویت ای نگـــار

من غریق عشق تو هستم هنوز
هم چو پروانه پـرم را هی نســـوز

چشــم مستم را ببین تو یک نظر
بعد از آن از من حــذر کن گل پسر

گر توانــی بگـــــــذری از این خمار
بعد از آن گیـــری تو مقداری قــرار


ستوده نوشت:به دکتر میگم چرا برای یک آمپول ساده  5 ثانیه ای 5000 هزار تومان میگیری (البته غیر از ویزیت )میگه اخه من متخصصم واونهایی که بیرون آمپول میزنن بهیار

آمپول که همون آمپوله

افکار درهم وبرهم

بازهم افکار من درهم شده

                           این مخ من بی سرو سامان شده


فکرهای بیخود ودیوانه وار 

                              میشود بر کله داغـــــم ســوار


از فشار پرسش های امتحان  

                       میشـــوم من ناگهان آتـــشفشـــان


تا به خود آیم ببینم خانه را

                             میگــــــــــدازم آن پر پـــروانــه را 


از برای معذرت خواهی ببوسم روی او    

                 من کنم جان را فــدای آن رخ دلجـــوی او


این شعر وصف حال دیروز منه از زبان خودم

دیروز به خاطر یک مشت سوالات امتحانی همسر عزیزم را ناراحت کردم

شما تصور کنید با یک خانه درهم وبرهم وشلوغ و ظرف های نشسته و غذای درست نکرده و سه دست نمونه سوال امتحانی با کلید سوال مواجه بشین وبعد در اون خستگی وقتی همه سوالات را تایپ کردی ببینید اشتباهی روی نمونه دیگه تایپ شده چه حالی بهتون دست میده .

دیروز بعد از اون اتفاق گریه ام گرفته بود وهمسری با خونسردی نگاهم میکرد ودو شیطون هم همچنان در حال خرابکاری .

منم مثل یک آتشفشان منفجر شدم وشد آنچه نباید شود .

بعد از اینکه آروم شدم فهمیدم همسر گلم را ناراحت کردم .

مدتیه من کم حوصله وبیطاقت شدم خودم هم نمیدونم چرا انگار همه چی دست به دست هم داده تا من خودم ودیگران را عذاب بدم ولی از امروز باید تلاش کنم وچاره کارم را پیدا کنم دوست ندارم اینجوری زندگی کنم

خلاصه اینکه از همینجا روی ماه همسر عزیزم را میبوسم وازش معذرت خواهی میکنم وبهش میکنم که خیلی دوسش دارم واین دسته گل را تقدیم وجود نازنینش میکنم




پیشا پیش روز معلم را به همه دوستان معلمم دنیای مجازی ودر دنیای واقعی تبریک میگویم روزتتان مبارک باد وتنتان سالم ووجودتان پا برجا

شهادت بانو فطمه زهرا (س )


چشم میبندم ومیرم در خیال یاد روضه های مادرم میافتم همیشه در این روزها روضه دارد.

یک هو دلم هوایش را میکند هوای هر دو مادر را هم بانویم فاطمه وهم مادر عزیزم را که مدت هاست ندیده ام .

از خیال که بیرون میپرم میفهمم که باید بروم ،نمیشود از این روزها گذشت شاید فردایی دگر نباشد .

پس میروم تا باروبندیلم را برای سفری کوتاه ببندم وپر بگشایم به سوی او که عطر تنش مشامم را نوازش میدهد .


پاورقی نامه های ستوده :

در همان خیالم این چند بیت به ذهنم میایند بر روی کاغذ که میروند این میشود که میخوانید


ای خدایا! این گل زیبـای کیست

اینچنین پر پر شده از آن کیست 

گویی این یاس سپیدحیدر است

او برای غنچــه هایش مادر است 

ای خدا قلبش بسوخت از داغ او

قامــتش تا میشود از یـــــــــاد او

فاطــــــمه،داغت علی را پیر کرد

از تمام دلــــخوشی ها سیر کرد


شهادت فاطمه زهرا را به همه عزیزان تسلیت میگویم


دوستی دیرین

 بلاخره رسما کلاس های پیش دانشگاهیم تعطیل شدن ومنم کلی کیف کردم .

یعنی تو این دوهفته مونده به امتحان ها یک شنبه ها فتیله تعطیلهYah



پاورقی های ستوده :ازآنجایی که ردای شاعری بر قامت نحیف من گشاد است وخودم را هرگز شاعر نمیدانم مانند بابا طاهر عریان هر از گاهی یک دوبیتی به ذهنم میاید که از حالا به بعد به نام دوبیتی های مامان ستوده در قسمت پاورقی هایم قرار میدهم .

اشکالاتشان را به بزرگی خودتان ببخشید اینها همه از باب تمرین است تا شاید بتوانم روزی در این وادی قدم بگذارم


دو بیتی های مامان ستوده : برای همسرم سرودم(هر چند این سه بیتی است)


به شــــــــــهری بود جوانی پاک ورعنا

دلـــــش مســــتُ وجــــودش پر تمــنا 


نـــــگاهش درپی معـــشوق روان بـود
به لب هایش همیـــــــشه نام او بــود 


دمـــــــــادم میسرود از چشم یـــارش
که پنداری به غیر آن نباشدهیچ کارش


عید آمد وعید آمد

بهاران دیگری از راه رسید این بار میخواهم هفت سین نوروز را با یاد شما بچینم

سبزه را با یاد روی سبزه تان، سمنو به یاد شیرینی لبخندتان، سایه دانه به رنگ چشم هایتان، سرکه با یاد ترشی مهربانیتان، سیب با یاد تردیِ گونه هایتان، سکه با یاد درخشش قلبتان و سیر با یاد تندی کلامتان با تمام خاطرات خوب وبدی که در این دنیای مجازی داشتم همه شما را دوستتان دارم و برایتان آرزوی سالی خوش همراه با شادی وسلامتی دارم .


  نوروز مبارک باد

ستوده نوشت:شعر پایین هدیه همسرم هست به ستوده به مناسبت بهاری دیگر .جان جانانم با تو هر فصلی برای من بهار است به خاطر همه چیز از تو  تشکر میکنم وبرای سلامتی وتندرستیت دعا میکنم همسر عزیزم عیدبر تو مبارک باد


از عشـــــــق تو هــر روز بهــار اســت برایـــم

هر ســــو نگرم غنــچه به بـار اســـت برایـــم

برسفره هفت سین دلم جای کسی نیست

تا سوسن ِ چشـــــم تو هـزار اســـت برایـم

چشــــمان مرا میل تماشای گلــــی نیسـت

بســتان ِ نظر ، چشــــــم نگـار است برایــم


هــــرچند زمین از گــــل و الوان شده لبـــــریز

با این همه گــــــل ، باز ندار اسـت  برایــــــم


دارایــــی من سوسن چشــــمان تـــو باشد

بی چشـــــــم تو دنیا، به چکار است برایــم


گوینــد به یک گـــــل نشود هیچ بهـــــــــاران

امـا به تـــــــو هــــر روز بهــــار است برایـــــم

 

اعتماد

هیچ وقت دوست نداشتم از کسانی که بهم اعتماد میکنند سوء استفاده کنم .اصلا همچین اخلاقی ندارم .

اونهایی که در دنیای واقعی من را میشناسند ومی بینند شاهدان من هستند بر این ادعام .

من یک معلمم اولین شرط معلمی رازداریست و، وفاداری به عهدیست که با دیگران میبندی .

من همیشه به این دو اعتقاد داشته ام ودارم و همین رازمحبوبیتم در بین دوستان ودانش آموزانم هست  .

من خود زخم خورده اعتمادبه دوستی هستم حال چطور میتونم به اعتماد دوستانم خیانت کنم

این از شان ستوده به دور است وهیچ وقت در مرام او نیست .

مطمئن باشید اگر روزی کسی از دستم ناراحته به خاطر اینه که ستوده را نشناخته شاید دوستان فکر میکنند با یک معلم پیر وامل واز کار افتاده که اصلا نمیتونه دوستان جوان را درک کنه روبرو هستند .

اگر درباره ستوده اینجور فکر میکنند هرگز به ستوده اعتماد نکنند وچیزی نگویند

منظور من از این گفته ها شخص خاصی نیست این را برای همه دوستان عزیزم گفتم تا مرا بهتر بشناسند


عشق های از دست رفته

 حکایت عجیبی ست این عشق چرا که بعد از شکستن وفروریختن وبیوفاییش بازهم دست از سر زنان بر نمیدارد .

این روایت عاشقانه دوستانیست که بارها در وبلاگ هایشان میخوانم

حکایت عشق شکست خورده ای که هنوز هم در فراقش مرثیه سرایی میکنند وگله از یار رفته

چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شاید این نشان از وفاداری زنانی میدهد که عمیقا عشق را درک کرده وبا تمام وجودشان دل به ان سپرده اند ولی ای کاش این چنین مردانی که دل زنانی اینگونه عاشق را شکسته اند هم این را میفهمیدند .

 این نظر من است که هرگز نباید به عشقی که تو را رها کرده پایبند بود حتی در خیال .

بگذار فراموش شود تا بچشد طعم تلخ بیوفایی را .

دوست دارم به دوستانم که اینچنین از غم عشق میگویند بگویم که عشق های از دست رفته مثل لباس مندرس وخشنی ست  ،که باید دور ریخته شود وبه جایش لباسی نو از جنس حریر پوشید

هر کدام از ما غیر از ان کسی که روزی عاشقش بودیم کسانی دیگر وچیزهای دیگری برای شادی وعشق ورزیدن داریم .

زندگی فرصت کوتاهی ست تا چشم بر هم بگذارید عمر گذشته در فراق آن عشقی که معلوم نیست هرگز برگردد .دلهای خسته وخاطرات بو گرفته را رها کنید، شاد باشید واز زندگی لذت ببرید 

اینها حرف های ستوده است وهمینطور حرف های زن درمانگری که روزی با او برخورد کردم .

سوال این است ؟؟؟؟؟

آیا مردان نیز مانند این زنان عاشق وفادار عشق از دست رفتشان هستند .

هرگز چنین نمیکنند همانطور که تاریخ این را ثابت کرده .

از کسی که لایق عشقتان نیست دست بکشید وفراموشش کنید وپاره کنید کلاف دلتنگی هایتان را  

ستوده نوشت :امروز با خواندن مطلبی از دوستی فهمیدم که باید بگویم انچه را که باید گفته شود

خیلی دوست دارم شادی دوستانم را ببینم .

میدونم که خیلی سخته برای یک زن تنهایی ولی باید به دنبال راهی برای گریز از این غم وتنهایی بود کلاف سرنوشت هر کس با دستان خودش بافته میشود باید دید چگونه بافند ه ای هستیم شاد یا غمگین .این است مفهوم همان قضا وقدر

نصیحت نمیکنم فقط نظرم وعقیده ام را گفتم .برای شادی و خوشبختی همه دوستانم دعا میکنم