رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

تجربه نو

شاید بارها این ضرب المثل را شنیده ایم که گفته اند (دوری ودوستی) اما به مفهو م آن نرسیده اید

اما من  با تمام وجود به مفهوم آن رسیده ام واز این دوری خوشحالم. وهرگز نزدیکی های دور را دوست ندارم ونخواهم داشت

هر روز که میگذره زندگی درس هایی به من می آموزد .

من دانش آموز ی هستم که باید از این معلم زندگی درس های تازه وتجربه های نویی بیاموزم

تجربه اینکه بعضی ادم ها مثل عقرب هستند که نیششان نه از ره کین است بلکه اقتضای طبیعتشان این است پس نباید با انهازیاد دمخور شد و به حرف هایشان اهمیت داد چون روش زندگیشان با تو یکی نیست.تجربه اینکه با چه کسانی هرگز مسافرت نکنم .به چه شهر هایی تا حد امکان پای نگذارم.چه هنگام حرف بزنم وچه وقت سکوت کنم وخیلی چیزهای دیگر که هنوز این معلم سخت گیرم برایم در آستین دارد

به هر حال زندگی صحنه مبارزه بی امانی ست که تا هنگام مرگ ادامه دارد .باید یاد بگیرم ریلکس باشم وبی تفاوت ونگذارم حرف های بیهوده دیگران به زیباییم آسیب برساند هرچند تا رسیدن به این هدفم زمان درازی در پیش است ولی ستوده موفق میشود


ستوده نوشت :منظور از دوری در این نوشته ،دوری در دنیای واقعی ست نه مجازی.

من دوستان مجازیم را دوست دارم ومنظورم با هیچ کدام از آنها نیست

 

 

عید آمد وعید آمد

بهاران دیگری از راه رسید این بار میخواهم هفت سین نوروز را با یاد شما بچینم

سبزه را با یاد روی سبزه تان، سمنو به یاد شیرینی لبخندتان، سایه دانه به رنگ چشم هایتان، سرکه با یاد ترشی مهربانیتان، سیب با یاد تردیِ گونه هایتان، سکه با یاد درخشش قلبتان و سیر با یاد تندی کلامتان با تمام خاطرات خوب وبدی که در این دنیای مجازی داشتم همه شما را دوستتان دارم و برایتان آرزوی سالی خوش همراه با شادی وسلامتی دارم .


  نوروز مبارک باد

ستوده نوشت:شعر پایین هدیه همسرم هست به ستوده به مناسبت بهاری دیگر .جان جانانم با تو هر فصلی برای من بهار است به خاطر همه چیز از تو  تشکر میکنم وبرای سلامتی وتندرستیت دعا میکنم همسر عزیزم عیدبر تو مبارک باد


از عشـــــــق تو هــر روز بهــار اســت برایـــم

هر ســــو نگرم غنــچه به بـار اســـت برایـــم

برسفره هفت سین دلم جای کسی نیست

تا سوسن ِ چشـــــم تو هـزار اســـت برایـم

چشــــمان مرا میل تماشای گلــــی نیسـت

بســتان ِ نظر ، چشــــــم نگـار است برایــم


هــــرچند زمین از گــــل و الوان شده لبـــــریز

با این همه گــــــل ، باز ندار اسـت  برایــــــم


دارایــــی من سوسن چشــــمان تـــو باشد

بی چشـــــــم تو دنیا، به چکار است برایــم


گوینــد به یک گـــــل نشود هیچ بهـــــــــاران

امـا به تـــــــو هــــر روز بهــــار است برایـــــم

 

درد بی درمان ما

باد شدیدی در حال وزیدن است گویی میخواهد همه چیز را با خود ببرد .

ای کاش این باد میتوانست اینهمه بدی ودو رویی وزشتی را از سرزمینم واز وجود مردمانم پاک کند احساس میکنم که غمی به بلندای یک کوه بر سرم آوار شده. غمی پنهان دلم را گرفته وانگیزه زندگی وشادی را از ستوده برده .

شادی از من رخت بر بسته وبیمارم کرده شاید هم این بیمارست که دلم را پر از غصه کرده نمیدانم به هر حال هر چه هست من ناخوشم ،غمگینم

 اندوهم  از دیدن رنج کودکان گرسنه وفقیر وفکر کردن به انهاست .

وقتی که به فرزندانم نگاه میکنم وچهره معصومانه آنها را میبینم و به مادری که در این گرانی های کمرشکن نمیتواند برای کودکانش لباس عید بخرد فکر میکنم  اشک چشمانم راپر میکند .

نمیدانم چه کنم راهی به جایی ندارم جز اینکه در حد توانم کمک کنم وبرای رهایی مردمم از این همه ظلم وبیداد وفشار دعا کنم .

ولی دعا هم چاره این درد نیست فقط آن چیزی که درد ما را درمان میکند فریاد بی امان ما از این بیداد زمانه ودست های یاری ماست که میتواند چاره ای باشد براین درد بی درمان .


ستوده نوشت : خدا را شکر بلاخره امروز رسما مدارس را بچه ها تعطیل کردن ومنم خلاص شدم چند روزه اصلا حوصله مدرسه وکلاس را ندارم

دلم میخواد بخوابم یک خواب طولانی وبا آرامش خوابی که در ان هیچ گونه تشویش ونگرانی ودلواپسی نباشه حالا میفهمم وقتی خواهر میگفت دلم میخواد راحت بخوابم چی میگفت او الان برای همیشه با آرامش خوابیده منم یک خواب راحت میخوام


دل نوشت :بیایید تا جایی که در توان داریم برای خوشحالی کودکان این سرزمین بکوشیم

اعتماد

هیچ وقت دوست نداشتم از کسانی که بهم اعتماد میکنند سوء استفاده کنم .اصلا همچین اخلاقی ندارم .

اونهایی که در دنیای واقعی من را میشناسند ومی بینند شاهدان من هستند بر این ادعام .

من یک معلمم اولین شرط معلمی رازداریست و، وفاداری به عهدیست که با دیگران میبندی .

من همیشه به این دو اعتقاد داشته ام ودارم و همین رازمحبوبیتم در بین دوستان ودانش آموزانم هست  .

من خود زخم خورده اعتمادبه دوستی هستم حال چطور میتونم به اعتماد دوستانم خیانت کنم

این از شان ستوده به دور است وهیچ وقت در مرام او نیست .

مطمئن باشید اگر روزی کسی از دستم ناراحته به خاطر اینه که ستوده را نشناخته شاید دوستان فکر میکنند با یک معلم پیر وامل واز کار افتاده که اصلا نمیتونه دوستان جوان را درک کنه روبرو هستند .

اگر درباره ستوده اینجور فکر میکنند هرگز به ستوده اعتماد نکنند وچیزی نگویند

منظور من از این گفته ها شخص خاصی نیست این را برای همه دوستان عزیزم گفتم تا مرا بهتر بشناسند


چرت وپرت های ذهنی

هر شب این موقع من خواب صد تا پادشاه را میدیدم ولی نمیدونم چرا امشب خوابم نمیبره .

خودم میدونم چی شده یک چیزی گیر کرده تو دلم نه پایین میره ونه بالا میاد .

همینم اعصابم را بهم ریخته واخلاقم را عین .....

اصلا میدونی چیه من زود جوش میارم وقتی یک چیزی عصبانیم میکنه دیگه کسی نباید بهم نزدیک بشه وگرنه از اون ترکش های خطرناک عصبانیتم بهش میخوره وناکارش میکنه 

درد بیدرمان من را کی درمان میکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ .

هیچ چیز مثل خواب خواهر عزیزم نمیتونه خوشحالم کنه .

هر شب براش لالایی (فاتحه) میخونم شاید دلش به رحم بیاد به خواب منم بیاد .

دلم خیلی براش تنگ شده گاهی اوقات خودم را میذارم جای مادرم وفکر میکنم اگر خدایی نکرده (زبونم لال )بلایی سر یکی از بچه هام میومد چیکار میکردم .فکر نکنم بتونم تحمل کنم و میمیرم .

راست میگن عجب صبری دارند این مادران داغدار  .


اینها چرت وپرت های ذهنی ستوده است که به خاطر بداخلاقیش مینویسه .

خدا  استعداد شعر گفتن و حس ادبی هم تو وجودمون نذاشته تا حداقل با گفتن چند تا کلمه آروم بشیم .

خب منم مجبورم بیام اینجوری بنویسم

تازه فردا هم امتحان ضمن خدمت با 40 ساعت ناقابل دارم اما کی حوصله خوندن داره .

پس تقلبی را برای چی گذاشتن برای همچین موقع هایی البته تقلب کار بدی هست من دوست ندارم کار بد کنم

عشق های از دست رفته

 حکایت عجیبی ست این عشق چرا که بعد از شکستن وفروریختن وبیوفاییش بازهم دست از سر زنان بر نمیدارد .

این روایت عاشقانه دوستانیست که بارها در وبلاگ هایشان میخوانم

حکایت عشق شکست خورده ای که هنوز هم در فراقش مرثیه سرایی میکنند وگله از یار رفته

چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شاید این نشان از وفاداری زنانی میدهد که عمیقا عشق را درک کرده وبا تمام وجودشان دل به ان سپرده اند ولی ای کاش این چنین مردانی که دل زنانی اینگونه عاشق را شکسته اند هم این را میفهمیدند .

 این نظر من است که هرگز نباید به عشقی که تو را رها کرده پایبند بود حتی در خیال .

بگذار فراموش شود تا بچشد طعم تلخ بیوفایی را .

دوست دارم به دوستانم که اینچنین از غم عشق میگویند بگویم که عشق های از دست رفته مثل لباس مندرس وخشنی ست  ،که باید دور ریخته شود وبه جایش لباسی نو از جنس حریر پوشید

هر کدام از ما غیر از ان کسی که روزی عاشقش بودیم کسانی دیگر وچیزهای دیگری برای شادی وعشق ورزیدن داریم .

زندگی فرصت کوتاهی ست تا چشم بر هم بگذارید عمر گذشته در فراق آن عشقی که معلوم نیست هرگز برگردد .دلهای خسته وخاطرات بو گرفته را رها کنید، شاد باشید واز زندگی لذت ببرید 

اینها حرف های ستوده است وهمینطور حرف های زن درمانگری که روزی با او برخورد کردم .

سوال این است ؟؟؟؟؟

آیا مردان نیز مانند این زنان عاشق وفادار عشق از دست رفتشان هستند .

هرگز چنین نمیکنند همانطور که تاریخ این را ثابت کرده .

از کسی که لایق عشقتان نیست دست بکشید وفراموشش کنید وپاره کنید کلاف دلتنگی هایتان را  

ستوده نوشت :امروز با خواندن مطلبی از دوستی فهمیدم که باید بگویم انچه را که باید گفته شود

خیلی دوست دارم شادی دوستانم را ببینم .

میدونم که خیلی سخته برای یک زن تنهایی ولی باید به دنبال راهی برای گریز از این غم وتنهایی بود کلاف سرنوشت هر کس با دستان خودش بافته میشود باید دید چگونه بافند ه ای هستیم شاد یا غمگین .این است مفهوم همان قضا وقدر

نصیحت نمیکنم فقط نظرم وعقیده ام را گفتم .برای شادی و خوشبختی همه دوستانم دعا میکنم



تولدت مبارک

نمیدونم اینهمه سختگیری برای چیه مگر نمیگن از هر چیزی که بچه را منع کنی بیشتر به سمتش میره

فکر نمیکنم مشکل جامعه و دانش آموزان ما ابرو گرفتن وناخن بلند و موبیرون انداختن وکریپس زدن باشه .

اگر مشکلات ما همین چیزها بود که تا به حال با اینهمه سختگیری وکنترل حل شده بود .

انگار که با یک مشت جانی روبرو هستن مدرسه به جای محل کسب علم شده دادگاه تفتیش عقایدهمه بچه ها از این وضع مینالن هر روز به بهانه گرفتن موبایل میریزن تو کلاس ویکی را با خودشون میبرن دفتر وبعد از گشتن وکلی سین جین کردن ودر آخر هم امضا گرفتن میفرستنش کلاس اصلا هم اهمیت نداره که وسط درس دادن هستیم یا نه

همین هفته قبل یک دفعه مدیر اومد تو کلاسم وگفت اون موبایل را بدین یا الان همه کیف ها را میگردم  بچه ها از ترس مردن ،داشتن سکته میکردن (از بس از مدیر میترسن )  وقتی دیدم بچه ها ترسیدن من گفتم موبایل را میگیرم ومیارم .بعد هم موبایل را گرفتم وتحویل مدیر دادم اونم با التماس به اینکه اسمش را نگم تا مدیر اذیتش  نکنه .درسته مدرسه مقررات داره ولی نه تا این حد.نمیدونید دلم براشون میسوزه.

ای کاش به جای اینهمه ایراد بیخودی کمی به درسشون اهمیت میدادن تا دانش آموزانمون اینهمه تنبل از آب در نیان این بیچاره ها از ابان تا الان معلم زبان انگلیسی ندارن وهر چی داد وبیداد کردن کسی به فریادشون نرسید نوبت اول که الکی گذشت برای نوبت دومم کسی به دادشون نرسید تا بلاخره مجبور شدن از شهرستان یکی براشون بفرستن .

نمیدونم حالا این مسئله مهم تره یا ابرو گرفتن واین چیزها .

فکر نمیکنم با این سختگیری ها سال دیگه کسی تو این مدرسه بمونه همه از دست مدیر ومعاون میخوان از این مدرسه برن .منم بهشون حق میدم گاهی خوبه خودمون را جای بچه ها بزاریم آیا اینهمه فشاری که جامعه به روی ما تحمیل کرده بس نیست

 

تولد نوشت ستوده : تولد فریناز عزیزه منم این تولد شیرین را به دوست خوب وعزیزم تبریک میگم وبراش آرزوی عمری طولانی پر از عشق وشادی وسلامتی آرزو میکنم .



 فریناز جان تولدت مبارک عزیزم

عاشقان عشقتان مبارک باد


هرگز برام اهمیتی ندارد دیگران در موردم چه فکر میکنند .

همین که با رفتن به مزارع وچیدن سبزی وکاهو وهر چیز دیگر شاد میشم همین مهمه .

من عاشق آویزان شدن به درختان میوه وچیدن میوه های حتی کالشون هستم . روح سرکش من با دیدن سبزی درختانی که نویدآمدن بهاری زود رس را میدهند آرامش میگیرد .

اینکه کسی از کاهو چیدن من خوشش نیاید یا از آویزان شدن به درخت نارنجی تعجب کند چه اهمیتی دارد

من در سبزی این بهاران ستوده دیگری هستم نه معلمم ونه مادر من میشوم دخترکی که از اینهمه سبزی وزیبایی به وجد آمده ومانند کودکانش شادی میکند .شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

هرگز بر من خرده نگیرند چون هیچ چیز نمیتواند ستوده را آرام کند او رهاست از هر قید وبندی وآن طور که دوست دارد زندگی میکند زندگی فرصت کوتاهی ست برای شادی واو هرگز این فرصت ها را با حرف های دیگران هدر نخواهد داد .

منتظر بهارم تا در آن دلی از عزا در بیاورم و در باغ های ومزارع جست وخیز کنم

عشق نوشت :عشق مثل غذاست که هر چقدر بیشتر پخته بشه خوشمزه تر میشه .عشق های کهنه وجا افتاده هیجان بیشتری دارند

امروز روز عاشقانه، منم این روز را به همه عاشقان واقعی واز جمله عشق خودم تبریک میگم

این دسته گلم تقدیم به همه دوستانم

 

ستوده نوشت :این مسافرت کوتاه خیلی خوش گذشت مخصوصا صبحانه خوردن در مزرعه ونهار خوردن در باغ ورفتن به دیدن فامیل هاجای همه شما خالی


معذرت نوشت :یکی دوتا از دوستان فکر کردن عکس چشمانم سر کاریه تو نگو سایته فیلتر شده وعکس نمایش داده نمیشه ولی درستش کردم