رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

گروه خونی و خصوصیات شما

در پی اعلام نظر اندیشمندان زیست شناس که خصلت به منش.توان خلاقیت .خلق وخوی هر فردبستگی دارد.در کشورهای صنعتی غرب به ویژه ژاپن هنگام استخدام وانتصاب توجه به گروه خون افراد در اولویت است.
گروه خونی a :

-افرادی ارام .منظم .مطیع قانون وقاعده وبدون اعمال خشونت امیز هستند.

- انعطاف ناپذیر .تودار .خودخواه ومشکل پسندند.

-این افراد در کارها ی حسابداری .هر گونه امر مالی .رایانه ای ومهندسی شایستگی بیشتری دارند.
گروه خونی b:

1-انعطاف پذیر .مستقل .عاطفی .صریح اللهجه .حساس ودر عین حال شکیبا می باشند .

2-نا شکیبا .غیر قابل پیش بینی ودر کارهایی که مورد علاقه شان نیست تنبل هستند

3-دهانشان چفت وبست نداردونمی شود اسرار کارهای محرمانه را با انها در میان گذاشت.

4-این افراد توانایی روزنامه نگاری .نویسندگی .هنر وکارهایی فکری را دارند.
گروه خونی ab:

1-افرادی منطقی .حسابگر .امین ورو راست .سازمان دهنده .مطیع و درعین حال نیرومند هستند .

2-به اسانی کسی را نمی بخشند .

3-گاهی خشمگین می شوند .اغماض رادوست ندارند.

4-محافظه کار هستند ونمی شود به اسانی انها را شناخت و دستشان را خواند .

5-اینان برای مدیریت .قضاوت .نمایندگی و کار فر مایی مناسبند.
گروه خونی o:

1-افرادی سالمتر .دارای هدف مشخص .اینده نگر واندیشمند هستند .Roz5.com

2-بیش از دیگران حسود ومقام طلب بوده .

3- پر حرفی می کنند .

4- افراد این گروه .سیاسمتدار ووزیران و همچنین ورزشکاران خوبی می توتنند باشند

پول پل است

هر چند همه به دنبال پول هستند آن را برای گذران زندگی لازم میدانند ولی بسیاری بر این باورند که پول چیز خوبی نیست .آنها حتی از داشتن پول زیاد احساس گناه می کنند .بعضی عقیده دارند که پول مسبب تمام جنایت وقتلهاست .عده دیگری فقر ونداری را به معنویت ربط می دهند .آنها معتقدند که در این دنیا باید سختی ورنج های زیادی متحمل شد .رفاه وآسایش متعلق به دنیای دیگراست.

اما این افکار وعقاید بر خلاف اراده الهی است .خداوند دوست ندارد ما فقیرو بی چیز باشیم .فقرجزیی از سرنوشت ما نیست بلکه حاصل باورهای فقیرانه ماست ."ما فقیر هستیم اما مسبب آن خداوند نیست "خدا به ثروت ونعمت نزدیگتر است تا فقر وتنگدستی.یکی از مذهبی ترین دستورات ثروتمند شدن است .

پول میوه ممنوعه نیست ، پول چرک کف دست نیست ،پول "تجلی رحمت الهی است "در دنیایی که خداوند همه چیزرا برای ما آفریده، ابروباد وماه وخورشید وفلک را در اختیار ما گذاشته وما را برخوردار از توانایی های لازم برای ساختن زندگی توام با رفاه وآسایش و لذت بردن از ثروت های خدادادی کرده است .فقر،مایه افتخار وایمان نیست بلکه جزء بزرگترین گناهان است و ما روزی به خاطرنداری وبی پولی هایمان ورنج های ناشی از آن ،مورد مواخذه قرار می گیریم .

«عظمت ما به عنوان یک ملت بستگی به وضعیت مالی هر یک از ما به عنوان فرد دارد » "جرج کلاسون"

 

 

مادرید، 20 مایل (داستان کوتاه)

تابلویی سبز رنگ به سرعت از کنارمان می گذرد:
«مادرید، 20 مایل»
دو ساعت بدون توقف به سمت شمال غرب، در جاده بودیم. جیمی، مشغول رانندگی بود. آشفته و مضطرب به نظر م
کتاب بود.
جاده خلوت بود و طولانی، آسمان، رنگ نارنجی به خود گرفته بود و خورشید در انتهای جاده غروب می کرد.
پدر بزرگ سرش را به جلو خم کرد و با چشمهای گود رفته و نسبتاً درشتش که به رنگ آبی روشن بود، نگاهی به من انداخت: «بالاخره کجا می رویم؟»
منتظر جواب بود و من ناچاراً سکوت می کردم. نمی دانست باید بقیه عمرش را در کنار هم سن و سالانش سپری کند.
پس از چند لحظه، جیمی در حالی که موهای جلوی صورتش را کنار می زد، جواب داد: «گردش می رویم»
پدر بزرگ که منتظر جواب بود، بلافاصله گفت: «پس چرا بیلی رو همراه نیاوردیم؟»
جیمی با لحنی تند جواب داد: «بیلی کلاس داره»
چشمانش غمگین شد، انگار حدس می زد عاقبتش چنین باشد، آرام برگشت و خودش را به صندلی چسباند و برای این که شَکَش برطرف شود آخرین سوالش را پرسید: «یعنی دوباره کی می توانم بیلی را ببینم؟»
جیمی که برای فهماندن حرفش، دنبال فرصت می گشت، گفت: «شاید سال دیگه»
خیلی ضعیف شده بود و نگهداری اش بسیار سخت. با چشمان آبی غمگینش غروبِ پیش رویش را نظاره گر بود.
جیمی هر اَز گاهی از آینه جلو، زیرچشمی پدربزرگ را دید می زد، آهی می کشید و به سوی غروب پیش می رفت.
جیمی مقابل قهوه خانه ای توقف کرد و پیاده شدیم.
پس از ورود به قهوه خانه روی نزدیک ترین میز نشستیم. تعداد مشتریان انگشت شمار بودند و فضای کمی از سالن را پر کرده بودند.
روی کف براق سالن، بازتاب رنگی حاصل از چراغهای سقف به چشم می خورد. گارسون در 10 قدمی ما، انتهای سالن ایستاده بود و بلافاصله پس از ورود به طرفمان آمد.
بعد از چند دقیقه با بی حوصلگی گفتم: «چرا ساکتی جیمی؟»
جیمی که روبرویم نشسته بود، برای اینکه حرفی زده باشد گفت: «لباس نارنجیت خیلی بهت میاد، اِلیزا»
سکوت کردم و به پدر بزرگ در سمت راستم نگاهی انداختم. دستش را داخل جیبش برده بود و با اندوهی که در چهره اش نمایان بود، دنبال چیزی می گشت. پس از چند لحظه دو تکه کاغذ را بیرون آورد و روی میز گذاشت، یکی از آنها را برداشتم، بلیط کنسرت موسیقی برای یکشنبه هفته بعد بود. بلافاصله گفت: «شش روز دیگه، یکشنبه تولد بیلیه...»
لبخندی مصنوعی روی لبهایش آشکار بود و تکه تکه حرف می زد. ادامه داد: «تماشای کنسرت رو خیلی دوست داره، از چند وقت پیش بهم سفارش کرده بود و من هم بهش قول داده بودم که با هم می ریم، فقط یادتون نره ببریدش»
نگاهی به جیمی انداختم، آشفته و پریشان، پدربزرگ را تماشا می کرد. انگار درگیر جنگی درونی بود. در حالی که آخرین ته مانده های قهوه اش را هورت می کشید، گفت: «بریم که داره دیر می شه»
چیزی به شب نمانده بود و هنوز نیمه خورشید، زمین را نارنجی می کرد. بلافاصله سوار ماشین شده و راه افتادیم.
هوا کم کم ابری شده بود و بوی باران می داد. پدربزرگ هر چند لحظه سرش را به عقب می چرخاند و به غروب پشت سرش لبخند می زد.
جیمی محکم و استوار از تصمیمی که گرفته، راضی بود و به سمت جنوب شرق، پیش می رفت.
باز تابلوی سبز رنگ، آن طرف خیابان به سرعت از کنارمان گذشت، از آینه بغل نگاهی به تابلو انداختم:
«مادرید، 20 مایل»

 

چگونه به آرامش برسیم

در بسیاری از مواقع افراد تصور می‌کنند تنها با حفظ یک رژیم غذایی متعادل و رعایت مواردی که پزشکان به آن توصیه می‌کنند می‌توان به طول عمر زیاد و سلامت زیستن کاملا امیدوار بود. اما این دسته از افراد از این مسئله غافل هستند که انسان موجودی است دووجهی؛ یک وجهش دارای جسم و وجه دیگرش دارای روح و روان است.

از قدیم نیز گفته‌اند که عقل سالم در بدن سالم است. به واقع اگر افراد به مسائل روحی و روانی خود توجه نکنند بسیار امکان دارد وجود استرس و اضطراب و عدم‌تعادل روحی در آنها به بروز بیماری‌های وخیم جسمانی بینجامد.

استرس و اضطراب تأثیرات مخربی دارند که ممکن است احتمال بروز عوارض قلبی و سکته قلبی را در افرا د تشدید کنند.

اما چگونه می‌توان به نعمت بزرگ آرامش دست یافت؟ آیا صرف استفاده از قرص‌های مسکن و آرامش بخش می‌تواند برایمان آرامش به ارمغان آورد؟ یا اینکه راه‌های بهتر و طبیعی‌تر و بدون عوارضی نیز جهت دستیابی به آرامش وجود دارد؟

بسیاری از کارشناسان توصیه می‌کنند افراد به هنگام عصبانیت به پیاده‌روی تند بپردازند که این مسئله می‌تواند در کاهش استرس و اضطراب در افراد مؤثر باشد.

فعالیت ورزشی، به‌ویژه پیاده‌روی شیوه فوق‌العاده مؤثری برای برطرف کردن فشار روحی است.

امروزه میلیون‌ها نفر از مردم  جهان برای مقابله با ناراحتی‌ها و فشارهای روحی روزمره، بعد از کار روزانه خود به فعالیت‌های جسمانی مانند نرمش کردن، دویدن در پارک، دوچرخه سواری با دوستان، پیاده روی و غیره می‌پردازند و از این فعالیت‌ها لذت می‌برند.

پیاده‌روی، بهترین و ارزان‌ترین راه برای کنترل فشار روحی است. پیاده‌روی، صرف‌نظر از سرعت گام‌ها، به‌طور طبیعی میزان استرس را کم می‌کند. فعالیت‌های ورزشی مناسب، به‌طور قابل توجهی در مقابله با استرس نقش دارند.

دوش آب سرد نیز از دیگر راه‌های مقابله با فشارهای روحی و روانی است. سرگرم کردن خود به کار یا مطالعه نیز می‌تواند در شرایط خاص به  آرامش افراد کمک کند؛ البته ایجاد احساس آرامش تنها به این عوامل بستگی ندارد و بیشتر به‌خود فرد و خواست وی برای رسیدن به آرامش و تمرینات روحی و روانی که وی برای رسیدن به این مقصود انجام می‌دهد، وابسته است

 

خوشبختی لیاقت میخواهد


دیده ای وقتی خوشبختی میآید در خانه ات و کوبه ی در ویلای چند خوابه ات را میکوبد گرپ گرپ، بعد مشت میزند...

بعد از پشت دیوار، سنگی به حیاط خانه ات میاندازد و گربه ی شیکموی لوس خفته در آفتاب ناز حیاطت را بیدار میکند، یا گاه... تا ماهیهای سرخ و طلایی حوض خانه ات به ته حوض، ته ته حوض تبعید شوند...

بعد سنگی به شیشه ات میاندازد... گاه حتی شیشه ی اتاق خوابت را که در آن به خواب ناز فرو رفته ای، میشکند که بیدارت کند، که بگوید خوشبختی اینجاست، آمده است تو را از این زندگی نکبتی که داری و داشته ای، خلاص کند و تو لوس و ننر و بیمزه جوابش میکنی؟!

 

اول یقه اش را میگیری که چرا اینقدر دیر آمده است! چرا دیر آمده است؟ باور کن باز هم آمده بوده... حتما باز هم آمده بوده و آن، شاید زمانی بوده که تو سرت با ماتحتت بازی میکرده و اصلا حواست به این نبوده که خوشبختی میتواند همین دخترک ساده ای باشد که همین حالا از کنارت میگذرد و تو نمیبینی اش.


 

ادامه مطلب ...

مناجات با او

توبه::..

من گـنه کار و اسـیرم ای خـدا

                               مهـر تـو شد دستگیرم ای خـدا

قلب من باشد پریشـان و سیــاه

                               روشن است از تو ضمیرم ای خـدا

من فقط بـر درگهت دارم امیــد

                              لطف کن بر من ،که گَردم رو سفید

تـورهـایم کن زِهَــر آلـودگی

                              ای کلامت مایــه نـور و نـوید

لطف تو باشد ، کنم از خود سفـر

                                ذکر تو گویم به هر صبح و سحـر

ای خـدا ! آرام کن جـان مـرا

                               بـر نگـردان ای خـدا از من نظر