رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

شیطنت های وروجکم

دلم خوش بود  که سرم یه کم خلوت شده وامروز که تعطیلم یک آپ خوشکلی میکنم ویک سورپرایز جالب برای دوستانی که شعر چشمان ستوده را شنیدن میذارم ولی دیدم زکی آپ خوبی که نکردم هیچی تازه باید بیام  وبار دیگه از شیطنت های این وروجک وترسوندن من به حد مرگ بگم .

من نمیدونم همه پسرها اینقدر شیطونن یا این بچه های من به خاطر داشتن مادر شیطونی مثل ستوده .

مادری که تا 4 ماهگی کسی خبر از بارداریش نداشت و بسته های سنگین را حمل میکردو 6 ماهگی به مسافرت رفت واز آبشارهای یاسوج بالاکشید وتا 9 ماهگی رانندگی میکرد وتازه برای زایمانش هم کسی را خبر نکرد ودست همسرش را گرفت وتنهایی رفت بیمارستان وبعد هم که شیطنت های دیگه اش بماند .

خوب شاید به خاطر همین پسرهام ژنتیکی به مادرشون رفتن وگرنه باباشون که خیلی خوب ومهربون وآرومه .

همین امروز معلم پسرم بهم گفت این پسر شیرینه ولی خیلی شیطونه ببینم موقعی که حامله بودی خیلی شیطونی میکردی منم با خنده گفتم کی من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟قهقهه

خلاصه اینکه امروز برای بار دوم این پسر وروجکم سر خودش را شکوند اونم با بالا رفتن از مبل وخوردن سرش به لبه مبل .

تازه ادب هم نشده هنوز 1ساعت نیست از بیمارستان اومدیم خونه رفته روی زین دوچرخه سر پا ایستاده وکارتون نگاه میکنه .

همش دوست داره از سرو کول من وباباش بالا بکشه شاید فکر میکنه ما صخره ایم و اونم صخره نورده فکر کنم تا اینها بزرگ بشن من دیوانه میشم .

 

ره نوشت :دیروز تولد نازنین مهربان بود از همینجا بهش دوباره تبریک میگم وبراش آرزوی روزهایی شاد همراه با سلامتی را آرزو دارم .


نازنین عزیزم تولدت مبارک این شاخه گل هم تقدیم به تو دوست خوبم