رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

قطاری به مقصد خدا

قطاری به مقصد خدا میرفت ٬ لختی در ایستگاه دنیا توقف کرد و پیامبر رو به جهان کرد و گفت :

مقصد ما خداست . کیست که با ما سفر کند ؟

کیست که رنج و عشق توامان بخواهد ؟

کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن ؟

قرنها گذشت اما از بیشمار آدمیان جز اندکی بر آن سوار نشدند .

از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود .

 در هر ایستگاه که قطار می ایستاد کسی کم میشد زیرا سبکی قانون راه خداست .

قطاری که به مقصد خدا میرفت به ایستگاه بهشت رسید . پیامبر گفت : اینجا بهشت است

مسافران بهشتی پیاده شوند .

اما اینجا آخرین ایستگاه نیست .

مسافرانی که پیاده شدند بهشتی شدند . اما اندکی باز هم ماندند .

 قطار دوباره به راه افتاد و بهشت جا ماند .

آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت : درود بر شما راز من همین بود .

آن که مرا میخواهد در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد .

و آن هنگام که قطار به ایستگاه آخر رسید دیگر نه قطار بود و نه مسافری