رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

دستبند گم شده


امروز اینقدر تو مدرسه بحث وجدل کردم (اوونم بعد از ایکه مراقب امتحان سوم انسانی متقلب بودم و پاهام درد گرفت از بس سرپا ایستادم) هم با مدیر وهم با بچه هاسوم  سر برنامه امتحاناتی که اصلا فرجه براشون نذاشتن بعد با خستگی پسرم را از مدرسه اوردم بعد هم خرید بازار را کردم وبعد تازه رفتم اون پسرم را بیارم وبا کلی خستگی وگرسنگی رسیدم خونه اونم ساعت 2 که یهو دیدم دستبندم نیست .(اینم نتیجه کارگری کردنه)

انگار آب یخی ریختن تو سرم هر چی دنبالش تو ماشین وجاهایی را که بلد بودم گشتم ولی دریغ حتما موقع جدا کردن میوه افتاده تو سبد میوه ها حالا تنها کاری که نکردم اینه که برم واز میوه فروش ها بپرسم


خب اینم شد یک وسیله آزمایش من واون کسی که پیداش میکنه .

فکر کنم بچه ها نفرینم کردن که اینجور شدقهقهه

حالا خستگی من به اندازه یک کوهه واصلاحوصله جواب دادن به نظراتم وحتی نظر گذاشتن ندارم  فقط اومدم بنویسم تا تخلیه روانی بشم وگرنه سرم از شدت درد منفجر میشه

 اینم از شب یلدام فکر کنم تا آخر عمرم شب یلدا یادم نمیره

آقا اعصابم خرابه کسی نیست دق ودلیم را سرش خالی کنم

اینجور مواقع دلم میخواد داد بزنم سر کسی ولی حیف کسی نیست حالا اگر مدرسه بودم خودم را تخلیه روانی میکردم

آقا کسی بهم نخنده فعلا عصبانیم

چرا هر چی مینویسم آروم نمیشم