رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

رهگـــــــــذر

اگـــر از وبکـــده ما میگــذری نظری کن ، نظری ده ، بعد برو!

تقلب

 

چند سال پیش توی یکی از دبیرستانها یک کلاس سوم تجربی داشتم که به شیطونی وتقلب معروف بود .

امتحانات ترم دوم بود که من برای درس هندسه شون مراقبشون بودم .

آن روز هم خیلی حواسم بود که  تقلبی نکنند یا برگه ای جا به جا نکنن.

آن قدرنگاشون کرده بودم سرم درد گرفته بود سر پاموندن که بماند .

خلاصه در ایکی ثانیه که  داشتم به یکی از بچه ها برگه چک نویس میدادم یکی از دخترها یه برگه نمیدونم کجا قایمش کرده بود(چون قبل از ورود به سالن وارسی میشن) در آورد وبه خیال اینکه من نمی بینمش شروع کرد به نوشتن.

 هیچی نگفتم خیلی آروم رفتم کنارش ایستادم وبرگه را از زیر دستش کشیدم وبرگه امتحانش را هم برداشتم

برگه اش راکه گرفتم جا خورد شروع کرد به التماس چون میدونست اگر برگه تقلبش بره دفتراز

بقیه امتحان ها محروم میشه بیچاره سر جلسه خیلی التماس کرد که ببخشمش وقول داد  دیگه تقلب نکنه.

منم که میدونستم کلاس سوم امتحانشون نهاییه دلم براش سوخت وبرگه اش را بهش پس دادم وگفتم که به دفتر نمیگم تقلب کردی اما اگر یک بار دیگه ببینمت دیگه نمیتونم چشم پوشی کنم .

البته دو نفر دیگه هم برگه چک نویس جا به جا کردن اما دیدمشون ونذاشتم .

خلاصه آن روز پوستم کنده شد وچشمام آلبالو گیلاس میچیدن

حالاهر وقت یادم میاد از اینکه ان دانش آموزبه خاطر یک اشتباهی که کرد از امتحان ها محروم نشد خوشحال میشم .

ره نوشت : نمیدونم کار درستی بود یا نه اما من پیش وجدانم راضی هستم